رئيس گروهك منحله فدائيان خلق اذعان كرد امام خميني براي همه ايرانيان نقش يك اسطوره را داشت و سد شكست ناپذير رژيم وابسته به آمريكا را شكست.
مرصاد به نقل از کیهان: فرخ نگهدار كه اكنون از چپ هاي آمريكايي به شمار مي رود و در لندن اقامت دارد، درباره نقش بي بديل حضرت امام خميني(ره)، با رد نفوذ بقيه گروه ها و احزاب گفت: من از سال هاي 41 و 42 شاهد مواضع آقاي خميني بودم. البته در جريان وقايع 15 خرداد دانش آموز دبيرستاني بودم و در ده سال بعد از آن كه عمدتا در زندان بودم از نزديك در جريان مبارزات طرفداران آيت الله خميني قرار گرفتم و فهميدم آيت الله خميني يكي از شخصيت هايي است كه در كشور نفوذ فوق العاده دارد و تكيه او بر مردم و به خصوص توده هاي تهيدست كشور هست و براي اين كه امر خود را پيش ببرد اتكايي به منابع خارجي ندارد. در مقابل چنين شخصيتي، من هميشه شاه را مقابل چشمم مجسم مي كردم كه تكيه گاه وسيعي در ميان مردم كشور خودش نداشت و قدرت خود را ناشي از حمايت خارجي مي ديد.
وي در گفت وگو با سايت اپوزيسيوني ميهن درباره نفوذ شخصيت امام افزود: اين نگاه كه آيت الله خميني در فضاي سياسي كشور ناشناخته بود، بيشتر ناشي از نگاه افراد متجدد است نه واقعيت. من به خاطر دارم در سال 49 در اطراف دهات بين قم و كاشان همراه با دوستم احمد اشرف سفر مي كرديم و مي ديديم در خانه روستائيان آنجا عكس آقاي خميني بر ديوار بود و سخنش اعتبار داشت.
نگهدار همچنين گفته است: اعتبار آيت الله خميني به دو خصوصيت نخست بازمي گردد. تصور عمومي اين بود كه شاه قدرت خود را مديون حمايت قدرت هاي غربي است و نه راي مردم و رضايت عمومي. اين باور را روشنفكران نيز تقويت كرده بودند. آيت الله خميني در برابر اين فشارها معتقد به مقاومت و ايستادگي بود و راي او مبني بر مخالفت با فرمان كاپيتولاسيون در ميان همه فعالان سياسي آشنا بود. يك علت اعتبار سخن آيت الله، ستيز او با نيروهايي بود كه فعالان سياسي و قشرهاي عادي جامعه آن را مطامع سلطه جويانه مي ديدند كه بر ما تحميل شده است. خاطره تلخ 28 مرداد در ايجاد اين تصور نقش تعيين كننده داشت و آيت الله خميني وقتي در برابر اين فشارها مي ايستاد و اعتراض مي كرد همين به او اعتبار و وجهه مي بخشيد.
وي اضافه كرد: تمايز و خصوصيت ديگر ايشان در ابزاري بود كه در اختيار داشتند. ايشان به وسيله دستگاه روحانيت و تكيه بر ارزش هاي ديني و بنابر شناخت فرهنگ ديني و سنت هاي جامعه ما پيوند بسيار نزديكتري با مردم داشتند و سخن شان در ذهن و دل جامعه ايراني بيشتر رسوخ مي كرد به نسبت حرف ها و نشانه هايي كه ما با خود حمل مي كرديم. مثلا ما داس و چكش رو به خيابان مي برديم و آنها پرچم امام حسين را به صحنه مي آوردند. پايگاه اجتماعي آيت الله خميني اكثريت بزرگ شهرهاي ايران محسوب مي شد.
عضو حلقه لندن درباره عنوان «امام» نيز مي گويد: من كاملا اين عنوان را انتظار داشتم و برايم دور از ذهن نبود. آيت الله خميني براي همه ايرانيان كسي بود كه سد بزرگ شكست ناپذير شاه را شكست و اين قدرت تلالويي را براي او ساخت كه چشم ها را به سوي ايشان خيره كرد. اين روانشناسي ايجاب مي كرد براي ايشان هم نامي مثل رهبر، پيشوا يا امام انتخاب شود.
رئيس گروهك منحله فدائيان درباره اين سؤال كه چرا آيت الله خميني با دولت بختيار كنار نيامد، گفت: دولت بختيار به معناي واقعي كلمه صاحب اختيار كامل نبود و اقتدار واقعي در دست آيت الله خميني بود. دو تا سه سال بعد هم همچنان اوضاع اينگونه است. آقاي بني صدر به همراهي مجاهدين دولت ملي تشكيل داد ولي باز اقتدار لازم را نداشتند گرچه منابعي را در اختيار داشتند ولي منابع فائقه نبوده. آقاي بختيار هم وقتي فرمان نخست وزيري را مي پذيرد كه نه تاك بوده و نه تاك نشان. نمونه ديگر آقاي بازرگان است كه مي گفت من دسته چاقو در دست دارم و تيغه اش در دست من نيست. يعني تيغ من نمي برد و اقتدار واقعي در دست من نيست.
وي با اشاره به گفت وگوهايش با مسعود رجوي در اول انقلاب گفت: ما معتقد بوديم ارزيابي آنها از تناسب نيروها نادرست است و ما نيروي سازماندهي براي مقاومت و ايستادگي را نداريم... ما نفهميديم كه اين درگيري يك چالش اجتماعي بود و راه تقابل، راه خير نيست و در مقابل استقرار نظام نبايد ايستاد.