در پی صدور تازه ترین بیانیه به نام سازمان مجاهدین انقلاب شاخه
خارج از کشور یک منبع آگاه درون این سازمان منحل شده در گقت وگو با ندای انقلاب
صدور هرگونه بیانیه به نام مجاهدین انقلاب شاخه خارج از کشور در خصوص عملیات روانی
اقتدارگرایان برای تفرقه افکنی و ایجاد جریان اصلاح طلب تقلبی را تکذیب کرد.
بنابراین گزارش نامبرده اظهار داشت:امروز و در آستانه ۲۲ خرداد برای چندمین بار
متوالی در ماههای اخیر بیانیه ای به نام شاخه خارج از کشور مجاهدین انقلاب در برخی
رسانه ها منتشر شده است که متاسفانه همانند دفعات گذشته این بیانیه بدون نام و
امضا!منتشر شده است.
وی افزود:این بیانیه ها از جانب جریانی مجعول در خارج از
کشور هدایت می شود که در صدد سواستفاده از موقعیت مجاهدین انقلاب می باشند.اینها
همان جریانی هستند که مجاهدین را به انحلال کشاندند.
این منبع آگاه در ادامه
گفت:این بیانیه از جانب جریانی اقتدارگرا و مجعول در خارج از کشور که توسط برخی
سرویسهای اطلاعاتی غربی حمایت و هدایت می شوند منتشر شده است. رجبعلی مزروعی عضو
سابق حزب مشارکت و سرکرده این گروهک اقتدار گرا با رفتن از ایران در برنامه ای حساب
شده با هدایت سرویس اطلاعاتی یک کشور اروپایی مدعی نمایندگی سازمان مجاهدین انقلاب
در خارج از کشور شده است.
وی افزود: در حالی که چهره های تاثیر گذار این جریان
هم اکنون به جرم براندازی در زندان به سر می برند و در حال گذران دوران محکومیت خود
هستند عده ای فرصت طلب با استفاده از نام مجاهدین انقلاب در صدد سوءاستفاده و رسیدن
به برخی منویات فروحورده خود در این سالها می باشند.
وی افزود:مواضع رسمی این
تشکل سیاسی تنها از طریق بیانیه و از کانال رسانه های گروهی منتشر می شود.
نخست وزیر رژیم صهیونیستی وقتی از سؤال خبرنگار آلمانی شوکه شد، به جای پاسخ
منطقی افسانه هولوکاست و نقش آلمان را به رخ خبرنگار کشید!
ماجرا از این قرار است که خبرنگار نشریه بیلد در مصاحبه چندی پیش خود با
نتانیاهو به او یادآوری می کند که مردم آلمان قضاوت بسیار منفی نسبت به رژیم
اسرائیل دارند. او می گوید «آقای نخست وزیر! طبق یک نظرسنجی جدید 79 درصد مردم
آلمان معتقدند اسرائیل به حقوق بشر احترام نمی گذارد و 70 درصد آنها می گویند
اسرائیل منافع خود را بی توجه به منافع ملت ها پی می گیرد. شما وقتی این اعداد و
ارقام را می شنوید چه فکر می کنید؟»
نتانیاهو که از این سوال جاخورده بود، می گوید: معلوم است که در آلمان و اروپا
برداشت خیلی غلطی از اسرائیل وجود دارد. ما یک دموکراسی هستیم که مقابل ایران و
عوامل آن ایستاده ایم. ما یگانه پرچمدار آزادی و حقوق بشر در منطقه ایم. آیا می
دانید که یک میلیون عرب در کشور ما زندگی می کنند و از حقوق شهروندی
برخوردارند(؟!)
نتانیاهو در ادامه با اشاره ضمنی به افسانه هولوکاست و نقش آلمان، گفت: طبیعی
است که این موضوع در آلمان [نظر مردم آلمان درباره ماهیت ضد حقوق بشری اسرائیل] با
تاریخ خاصش خیلی ناگوار است. بدتر از چنین نظرسنجی هایی هم در تاریخ ملت[!؟] ما
بوده و تأسف بار است اتهاماتی که روزگاری علیه یهودیان بوده است، اکنون درباره
اسرائیل گفته می شود.
طنز تلخ در اظهارات نتانیاهو تحریف مطلق تاریخ و بیان این عبارت است که «یک
میلیون عرب در کشور ما زندگی می کنند»! حال آن که کشور فلسطین اصالتا متعلق به آن
اعراب است ضمن اینکه 6 میلیون فلسطینی به خاطر اشغالگری و سبعیت رژیم صهیونیستی از
حق سکونت در کشور خود و حاکمیت ملی محروم شده و آواره دیگر کشورها هستند.
نتانیاهو در این مصاحبه با اشاره به بیداری و انقلاب ملت های مسلمان منطقه گفت:
وضعیت در خاورمیانه به نسبت 3 سال پیش خیلی بدتر شده و اکنون شاهد سلطه اسلامگرایان
و ایجاد حکومت های اسلامی هستیم.
وی همچنین درباره برنامه هسته ای ایران می گوید: این برنامه ذره ای کندتر نشده و
با وجود همه فشارهایی که وارد شده، هیچ اتفاقی نیفتاده است. ایران موفق شده حتی غنی
سازی 20 درصدی را هم انجام دهد اما جامعه جهانی نه توقف غنی سازی را مطالبه می کند
و حتی نمی خواهد تاسیسات زیرزمینی فردو را تعطیل کنند. تاکنون تحریم ها هیچ نتیجه
ای در توقف اقدامات ایران نداشته است.
نتانیاهو با بیان اینکه «طرف اصلی اسرائیل در ایران [آیت الله] خامنه ای است که
حکومت را هدایت می کند» تصریح کرد: او بیشترین عزم را در ایران برای نابودی اسرائیل
دارد و حتی از احمدی نژاد هم در این زمینه مصمم تر است.
خبرنگار پرسید وقتی به مقامات ایرانی فکر می کنید چه احساسی دارید؟ که نتانیاهو
پاسخ داد: ملاک احساسات من نیست. مهم واقعیت است و واقعیت این است که هر چه ایران
هسته ای تر می شود، این بد است. آنها تروریست ها را سراغ ما می فرستند و حماس و حزب
الله را تجهیز می کنند، تهدید می کنند که تنگه هرمز را می بندند و جلوی صادرات نفت
را می گیرند
با گذشت 3 سال از فتنه 88 کماکان بحث در زمینه "فتنه" و ماهیت و اطاق فرمان آن
از زوایای مختلف طرح و مورد بررسی قرار دارد.
اینکه واژه فتنه از چه زمانی در این 2 سال وارد سپهر سیاسی کشور شد و به
عنوان شاه بیت تحرکات ضد انقلاب داخلی و خارجی مورد استفاده قرار گرفت،سوالی است که
نیازمند توضیح بوده و می تواند مبنایی برای ورود به مقوله اساسی تر یعنی مدیریت
فتنه قرار گیرد.
با اندکی تدقیق در ایام حوادث پس از انتخابات بوضوح در می یابیم که واژه
فتنه برای نخستین بار اولین بار از سوی رهبر معظم انقلاب مورد تاکید و استفاده قرار
گرفت. معظم له با توجه به اطلاعات عمیق و کارشناسانه ای که نسبت به مسایل دینی
داشته و دارند ، پدیدههای اجتماعی را با نگاه دینی رصد کرده و از این رو برای
تبیین ماهیت و کارکرد جریانی که در انتخابات ظهور وبروز پیدا کرد،از این واژه بهره
بردند.
فتنه در اسلام به یک معنا جنبه اثباتی و مثبت دارد و آن را یک فرصت و
موقعیتی میداند که اهل حق در آن فرصت و میدان، امتحان شده و حقانیت خود را اثبات
میکنند. فتنه عرصه و جایگاهی است برای امتحان و آزمایش.در همین خصوص به صراحت در
آیات متعدد قرآن کریم مشاهده می کنیم که در مورد فتنه صحبت شده و عبارت «لقدفتنا
الذین» در جاهای متعدد آن آمده است.بطور مثال در آیه دوم سوره عنکبوت هم از واژه
فتنه استفاده شده و میفرماید: «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا
یفتنون».
وقتی قرآن برای مومنان از فتنه سخن میگوید منظور آن "امتحانات" است که برای
جوشش درون انسان و به مرحله ظهور رسیدن قابلیتهای فطری آن میباشد. باید ابتلایی
باشد تا کسی مثل قاسم بنالحسن علیهالسلام بگوید شهادت برای من با حلاوتتر از عسل
است. باید میدانی ایجاد شود و امتحانات پیش بیاید تا این صفتها به ظهور برسند.
فتنه ، از سوی دیگر یک جنبه منفی هم دارد و آن این است که انسانهایی در آن
مردود شده و شکست می خورند و به جای اینکه به رشد برسند دچار ریزش می شوند. این
موارد جلوههای بد فتنه است که سال 88 پیشآمد و رهبر معظم انقلاب نیز به موجب این
نگاه دینی اتفاقات پیش آمده را "فتنه" نام گذاشتند.لذا برای بررسی فتنه پیش آمده و
بررسی اطاق فرمان آن می بایست از این دریچه ورود کرده وبه تعبیری به بررسی کارنامه
افرادی بپردازیم که در اتفاقات سال 88 مردود شده و از کشتی نظام پیاده شدند.
اطاق فرمان این فتنه کجا بوده
است؟
سوال اساسی و بنیادینی که در سپهر سیاسی کشور مطرح بوده و تلاش شده است برای
آن پاسخ هایی در نظر گرفته شود این است که اطاق فرمان این فتنه کجا بوده است؟
برخی در پاسخ به این پرسش استدلال میکنند که اتفاقاتی که در انتخابات دهم
ریاست جمهوری و پس از آن بوقوع پیوست منشایی داخلی داشته و باید در همین چارچوب
مورد بحث و بررسی قرار گیرد. به باور این افراد در سال 88 برخی با بد اخلاقی
سرانجام اقداماتشان را به جایی رساندند که کشور به مدت یک سال درگیر تنش و غائله شد
و ضد انقلاب نیزکه مترصد بهره برداری از فرصت های پیش آمده برای خود بود وارد عرصه
شد،به مقدسات توهین کرد، مسجد لولاگر را آتش زد و روز عاشورا و روز 16 آذر به
مقدسات توهین کرد.این افراد اینگونه استدلال می کنند که این اتفاقات یک ماجرای
داخلی بوده و آن چه باعث شد که ماجرا شکلی از دخالت خارجی را به خود گرفته و
اوباما، کشورهای اروپایی و رسانههای ضد انقلاب به جنجال آفرینی بپردازند ،تبعات
این مسأله داخلی بوده است.
استدلال این طیف همچنین این می باشد که دشمن جز دشمنی هدفی نداشته و اصولا
حضور آنها در این فتنه به این معنی نیست که فتنه 88 یک پروژه خارجی بوده است.
لجاجت سیاسی ؛دیدگاهی دیگر در خصوص
فتنه
یکی ای دیدگاه های دیگری که در خصوص فتنه 88 مطرح می شود این است که ،آنچه
در فتنه 88 اتفاق افتاد، داخلی بوده است و نه یک فتنه برهم زننده خارجی. معتقدین به
این دیدگاه بر این باورند که لجاجت نیروهای داخلی در عرصه سیاست زمینه ساز این فتنه
شده و کافی است که برای حل این ماجرا جلوی لجاجت افراد گرفته شود.
اردوکشی،تعبیر دیگر از
فتنه
این اما همه ماجرا نیست .طیف دیگری نیز در رابطه با فتنه، دیدگاه دیگری
دارند.
اینان بر این باورند که اتفاقات سال 88 تنها بر پایه لجاجت نبوده است،بلکه
مساله اساسی، یک پروژه ویژه بوده که نقطه آغازین آن اردوکشی در خیابان ها به بهانه
انتخابات بوده است.به باور معتقدین این دیدگاه اگر موسوی لجباز بوده پس رفتار
افرادی همچون خاتمی، کروبی ،مجمع روحانیون، حزب مشارکت و... را باید چگونه تعبیر
کرد. اگر لجاجت بین احمدینژاد و موسوی بوده پس باید مرز لجاجت شخص احمدینژاد باشد
اما اینان از احمدینژاد فراتر رفته و قداست رهبری را شکستند. به باور این طیف ،در
فتنه 88 ترکیبهای مختلف حضور داشتند که تمام طیفهای اصلاح طلب و ضد انقلاب حضوری
موثر و عمیق داشتند.
در مجموع با توجه به طرح این دیدگاه ها باید جستجو کرد که اطاق فرمان این
فتنه کجا بوده و این اتفاقات از چه منشایی هدایت می شده است.
نگاه به بیرون
ماجرا این است که آمریکاییها از مدت ها قبل دنبال تغییر بودند و به این
باور رسیده بودند که امکان برخورد نظامی با ایران سخت بوده و سناریوی محاصره
اقتصادی نیز بی اثر بوده است.در این زمینه دهها سند وجود دارد که نشان می دهد
آمریکاییها سناریوی تغییر را از درون و با بهره گیری از نیروهای داخلی را در دستور
کار خود قرار داده بود.
به عنوان مثال،کاندولیزا رایس وزیرخارجه دولت بوش از سال 2006 به دنبال
برقرای روابط سیاسی با ایران بود.مبنای طرح وی ایجاد سفارتخانه آمریکا در ایران بود
و صراحتاً میگفت تا زمانی که از ایران دور هستیم قادر نیستم بر ایران اثر بگذاریم.
وی همچنین تاکید داشت برای اینکه بتوانیم در ایران کار کنیم، باید آرم دشمن از نام
آمریکا برداشته شود و مردم و نظام سیاسی ایران مانند یک کشور رسمی با ما برخورد
کند.
این تئوری ای بود که آنها با جدیت به دنبالش بودند که بنا به دلایلی
سرنگرفت. حال اکنون واضح است و اخباری نیز وجود دارد که آمریکاییها در این راستا د
چند دفتر بالای سر ایران تاسیس کردند، در بیشکک، پایتخت قرقیزستان، در باکو پایتخت
آذربایجان .ضمن اینکه قبلاً نیز دفاتری مثل دفتر سلیمانیه عراق و دفتر دبی نیز
تاسیس شده بود.
نگاهی به دفاتر آمریکایی ها در
منطقه
دفتر سلیمانیه در سالهای اخیر خیلی فعال بود. بعضی از رسانههای آمریکا از
جمله نیویورک تایمز با صراحت گفتهاند که بارها اعضای مسلح گروه پژاک را در نزدیکی
پایگاه سلیمانیه دیده اند. آمریکایی ها همچنین حداقل دو دفتر هم در اروپا داشتند و
درفتنه 88 به کار گرفتند مثل دفتر هلند که از بیست سال پیش فعال بود. در لندن هم
دفتری را فعال کردند و دفتری نیز در استانبول فعال کردند.
علاوه بر این، آمریکاییها یک پایگاه در بگرام افغانستان، یک پایگاه در
ظهران عربستان و یک پایگاه در جزیره سوکوترا در یمن این دفاتر چند کار کلیدی را
ساماندهی می کردند از جمله تماس با ایرانیانی که به خارج سفر میکردند. آنان می
دانستند در استانبول، ایرانیان که اطلاعات داشتند و مذهبی هم بودند به شهر مذهبی و
تاریخی استانبول میرفتند و به آنکارا نمیرفتند. اقدام اول آنها جمعآوری اطلاعات
از افرادی بود که از ایران میرفتند و هرگونه اطلاعاتی اعم از کماهمیت و مهم را
میگرفتند.
وزارت اطلاعات از برخی از این افرادی که به این دفاتر رفتهاند سوال کرده
است در این دفاتر چه چیزی از شما سؤال کردند معلوم شد که ابتدا سؤالات عادی را
پرسیده بودند ولی آمریکاییها از بین این حرفها به یک جمعبندی میرسیدند.
اقدام دوم آنها در نزدیک مرزهای ایران در شهرهایی همچون استانبول،دبی و باکو
بود.آمریکایی ها کسانی را با هویت ایرانی نزدیک مسافران کرده ، اطلاعاتی را از آنان
جمعآوری میکردند.
وزارت اطلاعات تأکید دارد که این دفاتر از حدود 65 هزار نفر ایرانی که
مسافرتی به این شهرها داشته اند،اطلاعات جمعآوری کردهاند.
اقدام سوم آمریکایی ها نیز ایجاد هماهنگی با اپوزیسیون و مخالفان با ایرانی
های بی طرف بود که درصدد بودند از این افراد برای روزهای خاص استفاده کنند.
آنچه در داخل و خارج انجام شده و بعضاً منتشر هم شدهاند بیانگر سازماندهی
نیروی انسانی بعنوان کار مشترک همه این حلقهها بوده است.
کاملاً واضح است که نمیتوان در دانشگاه مریلند نشست در مورد نقش سپاه در
ایران چیزی نوشت. باید در ایران کسی با آمریکا همکاری کند تا چنین گزارشی که دارای
جنبه عینی باشد، تهیه شود.
نشانه های دیگر
یک نشانه دیگر این است که قبل از انتخابات دهم ریاست جمهوی ایران، دولت
آمریکا با صراحت در مذاکرات دیپلماتیک با طرفهای غربی و آسیایی گفته بود که ما
ارتباط با ایران را باید موکول کنیم به بعد از انتخابات.بی گمان آمریکایی ها از
این مسئله هدفی را دنبال می کردند.
پیش از انتخابات ایران یعنی در بهار سال 1387 ،به سفیر لبنان در پاریس
هشدارهایی داده شده و به صراحت به وی گفته شده بود که ایران به زودی متحول میشود و
شما لبنانیها به ایران تکیه نکنید. همان هنگام سفیر لبنان که از اعضای جنبش امل
لبنان بود،این پیغام را به سفیر ایران در پاریس اطلاع داده است.بی شک این پیغام از
یک برنامه عملیاتی می دهد که شواهد دیگر آنها بعدها مشخص شد.
آنها بارها تأکید کردهاند که ایران را با جنگ نمیشود تغییر داد باید از
داخل تغییر کند. اکنون نیز آنها معتقدند تحریم حلال مشکلات نیست ولی از آنجا که
باعث میشود ایران در مواجهه با مخالفان داخلی کنار بیاید و گاردش را در مقابل
داخلی ها باز کند و این سبب میشود که فعالیت مخالف نظام کمهزینه شود،مطلوب
است.
اگر ما در این زمینه سیر اقدامات سران داخلی فتنه را مرور کنیم، میبینیم
جریانات داخلی هیچگاه سفرهشان را از آمریکائیها جدا نکردند. مثل اینکه متقابلاً
داخلیها هم این احساس را دارند که این فشار بیرونی جبران کننده ضعف داخلی آنها
است. آنان ظاهراً احساس میکنند که اگر چه در داخل ایران حمایت تودهها را از دست
دادهاند ولی کسی در عرصه بینالمللی هست که برای آنها یقه پاره کند.
در این دفاتر خارج از کشور عناصر سرشناس اپوزیسیون ایرانی حاضر میشدند و به
نوعی بستر خارج کشور را به داخل ایران وصل میکردند.
به این خبر که در همان ایام فتنه توسط منوچهر متکی وزیر وقت امور خارجه
ایران در رسانهها نقل شد توجه کنید: در هفته اول آشوب، هواپیماهای انگلیسی مسافران
خاص ایرانی مستقر لندن را در هر روز با پروازهای 500 تا 600 نفره به داخل ایران
منتقل میکردند از پایگاههای دیگر هم همین انتقال مخالفان وجود داشته است.
خبرهای موثق میگویند انگلیسیها موفق شدند از طریق دفتر لندن با 700 هزار
ایرانی گفتگو کرده و تعداد زیادی از آنان را به اپوزیسیون داخلی وصل کنند. سازمان
مشخص سیاسی برای روزهای خاصی طراحی کرده و آموزش داده بودند.
در روزهای فتنه مثلاً در میدان 7 تیر تهران سه گروه جداجدا میآمدند. گروهی
دیده بانی میکردند و اخبار را به جایی منتقل میکردند گروه دومی میآمد که دست به
تظاهرات میزد و به صورت ظاهراً مسالمت آمیز شعار میداد و گروه سومی میآمد که
ماموریتش آتش زدن اتوبوسها، سطل های زباله و درگیری ایجاد کردن بود و هیچ کدام از
اینها در کار دیگری دخالت نمیکردند.
در کتاب جبن شارپ به افراد دستهی اول و دوم توصیه شده که کار خطرناکی
نکنند. او میگوید یا دیده بانی میکنید یا شعار میدهید و لبخند بزنید و حتی به
حرفهای پلیس گوش کنید و بدون درگیری متفرق شوید. این بخشی از کارکرد و کار ویژه
این دفاتر بود. ردپای ماجرا نشان میدهد که این مساله که از سال 2006 آغاز شده یعنی
از اواسط دوران وزارت خارجه خانم رایس.
نکته دیگر این است که آمریکاییها کارهای چند لایهای را تدارک دیدهاند یکی
از کارهایشان در فتنه 88 این بود کارهای اطلاعاتی امنیتی را که قبلاً ناهمخوان بود
هماهنگ کردهاند.
همواره در مسائل خارجی بین سیا، پنتاگون، شورای روابط خارجی و کاخ سفید
اختلاف هست اما آمریکا در فاصله سالها 2006 به بعد معاون هماهنگ کننده ای رامنصوب
کرده تا در مورد ایران این فعالیتها را هماهنگ کند.
در صحنه فتنه اوباما هم انسجام داد و آمد یک نفر را با اختیار تام یعنی دنیس
راس را مسئول هماهنگی میزهای ایران در مراکز تصمیمگیری آمریکا درباره ایران کرد که
هیچ اختلافی به هم نداشته باشند.
نکته دوم این است که پیش از این نیز میزهای ایران در کاخ سفید و سایر مراکز
آمریکا وجود داشته است اما کار آنها فقط جمعآوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل
دادههای اطلاعاتی اطاق عملیات به تصمیمگیری گروه بودند و اولین بار تقلب در
انتخابات توسط هماهنگ کننده مزبور کلید زده شد در این جلسات تصمیمگیری نوعاً چند
عنصر ایرانی هم حاضر میشدند. چه مهمانان تک زیست مثل سازگارا و چه مهمانان دو زیست
مثل امیر احمدی در یکی از جلسات که دو عضو هم آنجا حضور داشته است و در اردیبهشت 87
بوده توافق میشود که باید در انتخابات آینده ایران بحث تقلب کلید زده شود و این دو
عضو نهضت آزادی پس از بازگشت به ایران با فرزند یکی از مسئولان ارشد روحانی صحبت
میکند و موضوع را با او در میان میگذارد و میگوید اگر ما از موضع نهضت آزادی بحث
تقلب را کلید بزنیم جا نمیافتد و بعد هم هر کس آن را مطرح کرد میگویند این خط
نهضت آزادی است ازاین رو کسی باید این را در ایران کلید بزند که به دلیل نسبتش با
نظام مورد قبول واقع شود.
مهدی هاشمی اولین نفری است که این لقب را 8 ماه قبل از انتخابات کلید
بزند.این فرد پدرش را قانع میکند که بحث تقلب را مطرح کند و او در شهریور 87 آن را
علناً مطرح مینماید.
در آن جلسه در آمریکا 4 محور را توصیه میکند و همه آنها را اجرایی میکند
این بخشی از ماجرا است.
کارهای دیگری آمریکا در این زمینه انجام داده است مانند اتاق های فکر. در
آنها که ترکیبی از نیروهای ایرانی آمریکایی دیده میشود در هر اتاق فکر بین 5 تا 6
نفر عنصر ایرانی،هم عضو بودهاند.
این اتاقها حدود 30 مرکز هستند که در این زمینه کار میکنند که 5 تا 6 نفر
ایرانی که عمدتاً تک زیست هستند،نظیر مومنی، حقیقت جو، سازگارا، مهدی خلجی، امیر
ارجمند، گنجی، مخملباف، مهرانگیز کار و... در هر گروه 15 تا 20 نفر عنصر آمریکا و
5تا 6 نفر عنصر ایرانی هستند.
کار اینها این است که وضعیت سنجی کرده و جمعآوری اطلاعات کنند و به صورت
بسته به کنگره بدهند و این کار گروهها هنگامی که می خواهند پروژه را به کنگره
ارائه بدهند افراد ایرانی عضو این کارگروهها هم در کنگره حضور دارند که بگویند این
گزارش از ایران است و برخی دیگر هم اصالتاً ایرانی نیستند مثل نراقی، آموزگار، امیر
احمدی، ولی نصر.
در آمریکا حداقل 2700 اتاق فکر وجود دارد که حدود 700 اطاق فکر راجع به
ایران وجود دارد و در هر دانشگاه آمریکا یک اطاق فکر در مورد ایران وجود دارد این
اطاق های فکر ماموریتی که دارند این است که باید هر کدام در هفته دو مقاله تولید
کند و هر چهار ماه کتابی راجع به ایران منتشر نماید.در هر موضوعی به کنکاش در مورد
ایران میپردازند، مثل نقش تشیع در انقلاب ایران.
این اطاقهای فکر در سال حدود 2800 عنوان کتاب در تیراژهای بالا راجع به ایران
منتشر میکنند که نشان میدهد که چه کارهای عظیمی راجع به ایران انجام میدهند اگر
شما تعدادی از اینها را بکاوید اسمشان در ردیف بودجه رسمی آمریکا آمدهاند نکته
دیگر این است که در این اطاقهای فکر از چهرههای شاخص، سناتور، معاون وزیر حضور
دارند و نکته دیگر اینکه در قانون بودجه آمریکا پشتیبانان آنها که وزارتخانهها
هستند مشخص میباشند.
اینها چگونه با مسائل ایران ارتباط برقرار میکنند این مجموعهها به
بهانههای مختلف به ایران سفر میکنند، با مردم تماس برقرار میکنند با سازمان های
مختلف با بهانهای مختلف ارتباط میگیرند و کسانی را از اتاقهای فکر آمریکا به این
سازمانها وصل میکنند یکی از همینها که من در رادیو گفتگو با او میز گرد داشتم خودش
بعد از پایان برنامه میگفت که من پولی میگیرم و اطلاعات خواسته شده را به دانشگاه
مریلند می فرستم.
یک نکته کلیدی از گزارش های اتاق فکر
غربی ها
یک نکته کلیدی در گزارشات این اتاق فکرها این است که کارهایشان هویت گزارش
دارد یعنی به صورت گزارش میآید و انتهایش هم گاهی نظریه دادهاند و گاهی هم نظریه
ندادهاند.
غیر از این اتاق فکرها، موسسات نظرسنجی وجود دارد که آمریکائیها راه اندازی
کردهاند مثل زاگبی، گالوپ و پیو برخی از موسسات نظرسنجی کارکرد عمومیاش را
گرفتهاند و فقط او را محدود به نظرسنجی از نخبگان ایران کردهاند و درصدد بودهاند
که از این طریق همواره نبض ایران را بگیرند.
نورمن سالومون میگوید : نظر سنجیهای گالوپ در خارج از آمریکا همواره آن
چیزی است که مورد نظر سفارتخانههای امریکا است. اما یک سری نظر سنجیهای دیگری هم
انجام میدهند واقعا کار ویژه میکنند برای تصمیم گیریهای آنها. نکته دیگر این است
ارتباط این اتاق فکرها با نهادهای مذهبی است که به شبکه سازی در جوامع اسلامی
میپردازند. مثلاً تشکیلاتی در اندونزی هست به نام جنبش محمدیه که آمریکاییها با آن
ارتباط برقرار کردهاند یا در ترکیه با فتح الله گولن رئیس یک جنبش مذهبی ارتباط
برقرار کردهاند و از دل آنها توجیهای بیرون آوردهاند.
طیف وسیعی از شخصیتهای کشورهای اسلامی در مصر، لیبی ، لبنان و... را
شبکهسازی کردهاند و کارشان این است که این شبکههای به ظاهر بومی با کمک دولتها
در جهت به هم زدن نهضت بیداری اسلامی عمل کنند یعنی آنان به ساخت و تقویت جنبشهای
باصطلاح میانهرو و در واقع وابسته برای تضعیف جنبش اسلام گرایی روی آوردهاند.
تمام این جریانات وصلاند به یک سیستمی در آمریکا که در آن سیستم افرادی
حضور دارند آمریکایی ایرانی و غیر ایرانی که مسائل جهان اسلام و از جمله ایران را
در آنجا پخت و پز میکنند و میگویند ما باید این جریانها را فعال کنیم و ادبیات
آنها را منتشر کنیم و ارتباط شکلگیری این شبکهها با ایران این است که میخواهند
در مقابل جمهوری اسلامی پادزهر ایجاد کنند.
در ماجرای فتنه از همه این ظرفیتها استفاده کردند که جریان فتنه را
پشتیبانی کنند و از آن برای مقابله با نفوذ ایران استفاده کنند.
در واقع برخلاف تحلیلی که ارائه میشود که این ماجرا داخلی بود، اسناد زیادی
هست که ارتباط با خارج برقرار شده بود و در مورد موسوی این اسناد وجود دارد که
سازمانهای آمریکایی سالهای قبل از 88 و حداقل از سال 1375به ایشان وصل بودند.
این مجموعهها در مورد شخصیتهای موثر ایران هم مطالعاتی و جمع بندیهایی
دارند که مثلا فلانی روحیات سازشکارانه و پرخاشگرانه دارد و میتوان از او یک چهره
مخالف نظام ساخت.
به شخصیت شناسی روی آوردهاند. آنها خیلی وقت بود که شناسایی کردهاند که
موسوی میخواهد وارد سیاست شود در اسناد آمده موسوی شخصیتی پرخاشگر، متکبر و
قدرتطلب است.
آنها افراد را آنالیز میکنند شخصیتها را و بر اساس آن برنامهریزی
میکنند، شک نکنید، سفیر انگلیس را نگاه کنید که در وبلاکش همزمان با بیانیه موسوی،
بیانیه میدهد و بر خلاف عرف دیپلماتیک علیه کشور محل ماموریتش لجن پراکندی
میکند.
در سطح بینالمللی قطعنامه تصویب میشود و توهینهایی میکنند و لذا قطعاً
این حلقهها حلقههای مکمل هستند.کار مشترک میکنند منتهی کار مشترکی که در راستای
اتاق فکرهای خارجی هستند.
دقت کنید در روز عاشورا قرار بود کاری انجام شود؛ سایت بیبیسی فارسی داشت
به آشوب گران خط میداد و میگفت که قرار نیست نیروی انتظامی مداخله کند و قرار
نیست کار به خشونت کشیده شود و در ادامه میآید به دروغ مینویسد: خیابان مملو از
جمعیت مخالف است، گروهها دارند به هم میپیوندند، از پلیس خبری نیست» این یعنی
اینکه صحنه را مدیریت میکند. یک تظاهرات بیضرر و بیخطر را دارد به تصویر
میکشد.
میتوانیم با قاطعیت بگوییم نباید فریب عناوین را بخوریم و تردید کنیم که
مگر میشود موسوی و کروبی در پازل آمریکا قرار بگیرند. مخملباف خودش به اتحادیه
اروپا رفته و گفته است که من به عنوان نماینده موسوی با شما صحبت میکنم از شما
میخواهد که تحریمها را تشدید کنید تا ایران تسلیم شود و در ایران هم از سوی سران
فتنه هیچ واکنشی به سخن او داده نمیشود که نه ایشان نماینده ما نیست یا ما این
موضع ضد ملی را قبول نداریم.
این یک پروژه است نه دو پروژه و عناصری در این صحنه فعالند که عنان را هم
خارجیها در آن دست دارند.
در بیانیه موسوی اصلاً لفظ شهید شهریاری را به کار نبرده است و از ترور
دانشمندان ایرانی اسم برده است و در آخر هم میگوید که چکار میکنیم که
دانشمندانمان ترور میشوند و این همان حرف آمریکائیها را میزند.
یک فتنه طراحی شده در خارج بود به سالهای قبل برمیگردد. از سال 2006
آمریکائیها تدارکات گستردهای در این باره داشته اند حداقل تدارک خارجیها 10
برابر ایرانیها است.
یکی از کارهای آمریکائیها این بود که گروههایی از ایران را به خارج دعوت
کردند به طور متوسط در هر تور 100 نفر شرکت داشتهاند که تعداد آنها 110 تور بوده
است و هر کدام از این تورها یک دوره یک ماهه میدیدهاند، آنها نمیآمدند آدمهای
مخالف نظام را شناسایی کنند و با خود ببرند بلکه عناصری که ظرفیت دارند میبردند
واشنگتن و آموزش میدادند.