توهمات یک فمنیست فراری
این موضوع مهم است که در ابتدا بدانیم مراد مهرانگیز کار از جامعه مدنی چیست؟ به این علت که این واژه از زمان دوم خرداد به بعد بر سر زبان ها افتاد و همواره به عنوان یک جامعه ایده آل شناخته می شد. اما کمتر به این مسأله اشاره شد که شاخص های جامعه مدنی چه بود و چه پیامدهایی را در بر داشت؟ و این که اصلاح طلبان در زیر لوای این واژه دهن پر کن چه اقداماتی را انجام دادند؟...
مهرانگیز کار، همسر سیامک پورزند، اصلاح طلب و فمنیست فراری به خارج از کشور در مطلبی که با عنوان «جامعه مدنی در تبعید» در سایت ضد انقلاب «روز آنلاین» منتشر کرد بیان کرد که «جامعه مدنی پس از جنبش اعتراضی 22 خرداد 1388 در تبعید کار می کند و نیمه محبوس و گرفتارش در ایران به آن انرژی می بخشد.»
او معتقد است که فعالان مدنی (بخوانید براندازان) از ترس جان خود مبارزه را به فضای مجازی کشانده اند:
«فعالان مدنی که جان شان در خطر بوده از فضای واقعی مبارزه را به فضای مجازی مبارزه تغییر مکان داده اند و این تغییر مکان دشواری های تازه ای پیش رو گذاشته که گاهی حسرت کار کردن در فضای پر خطر ایران آزارشان می دهد.»
مهرانگیز کار در بخشی از مطلب خود اندیشه این طیف از افراد را برآمده از اندیشه اصلاح طلبان می داند و می گوید:
«فعالان مدنی که اندیشه سیاسی شان اغلب در فضای دوران اصلاحات رشد کرده و شناخت شان از زیر و بم های سیاسی دهه سوم انقلاب، به اندازه ای است که می تواند حکومت ایران را نگران کند، نیروی بالقوه ای شده اند که هر یک به فراخور حال در تلاش اند تا در تبعید برای تغییر در ایران بسترسازی کنند. آنها نخستین ایرانیانی نیستند که اراده کرده اند از راه دور حاکمیت جمهوری اسلامی را به چالش بکشند...»
کار در قسمتی از مقاله خود به گروه های موجود در جامعه مدنی در تبعید اشاره کرده و می نویسد:
«جامعه مدنی در تبعید را به خصوص پس از سرکوب جنبش اعتراضی، این گروه از ایرانیان معماری می کنند، ایرانیانی که پیش از نقش آفرینی در این جنبش، درجنبش دانشجویی و زنان و اصلاح طلبی و مطبوعات و اعتراض های کارگران و معلمان کار کرده و تجربه اندوخته اند. تجربه ها لزوما حزبی نبوده و خواسته براندازی و آرزوی دستیابی به آن با مطالبات اصلاح طلبانه در آمیخته تا جایی که هر دو خواسته در شرایط امنیتی خاص، بی آن که یکی دیگری را به همدستی با حکومت متهم کند در کنار یکدیگر رشده کرده و سازمان یافته اند.»
این اصلاح طلب فراری معتقد است که جامعه مدنی در فضای مجازی در حال نشو و نماست و به شدت فعال است:
«جامعه مدنی در تبعید که بازتابی است از آن دست و پا زدن ها و دست در دست هم داشتن های درون کشور، در فضای مجازی خارج از کشور که ظاهرا امن به نظر می رسد در حال نشو و نماست و از تکیه گاه های نیرومندی در نهادهای مدنی و دولتی جامعه جهانی هم برخوردار است.»
وی حتی موضوع براندازی جمهوری اسلامی را نیز نفی نمی کند و می نویسد:
«جامعه مدنی در تبعید هرگاه نیروی خود را به این سمت هدایت کند که ایده و فکر ایجاد شاخه های برون مرزی تشکل های سیاسی درون ایران را فعال کند و از تلاش برای حذف اندیشه سیاسی مبتنی بر سکولاریسم که در تبعید تناور شده بپرهیزد، با قدرت و قوت بیشتری از عهده تغییر وضع موجود بر می آید. این روش سیاسی که براندازی را از خواسته هها به کلی حذف کنیم فرسوده شده و در دورانی که سپری شده، از آن حداکثر استفاده شده است و دیگر جواب نمی دهد.»
این موضوع مهم است که در ابتدا بدانیم مراد مهرانگیز کار از جامعه مدنی چیست؟ به این علت که این واژه از زمان دوم خرداد به بعد بر سر زبان ها افتاد و همواره به عنوان یک جامعه ایده آل شناخته می شد. اما کمتر به این مسأله اشاره شد که شاخص های جامعه مدنی چه بود و چه پیامدهایی را در بر داشت؟ و این که اصلاح طلبان در زیر لوای این واژه دهن پر کن چه اقداماتی را انجام دادند؟
ظاهر قضیه این است که «جامعه مدنی» یک جامعه مبتنی بر اندیشه های دموکراتیک است که در آن قرار است مسائلی چون مشارکت سیاسی، حق آزادی بیان و قلم، تسامح و تساهل فرهنگی و سیاسی و امثالهم عملیاتی شود. اما وقتی نگاه به عملکرد جریان اصلاح طلب در طول دوران حکومت خود در این کشور می کنیم، می بینیم که از این واژه ها برای مقاصد پنهان و البته اصلی خود استفاده می کردند. در همین دوران بود که موضوعاتی چون حاکمیت دو گانه، خروج از حاکمیت، ماجرای کوی دانشگاه، قتل های زنجیره ای، ترور سعید حجاریان، ماجرای مجلس ششم، خیانت نمایندگان مجلس ششم و فروختن اسناد هسته ای ایران به بیگانگان، کنفرانس برلین و ده ها اتفاق دیگر از این دست روی داد. اینها همه دستاوردهای اصلاح طلبان و جامعه مدنی شان بود که به آن می نازند. در حقیقت «جامعه مدنی» یکی از ابزاهای تحقق براندازی نرم در مباحث مربوط به جنگ نرم قرار دارد.
اگر چه در انتخابات سال 84، با «نه»ی بزرگی که مردم ایران به این جریان برانداز و غربزده دادند عملا از صحنه قدرت سیاسی کشور کنار زده شدند اما بار دیگر، در سایه خواب خرگوشی برخی مسئولین توانستند قد علم کرده و به بهانه حمایت از کاندیداهای خود یعنی موسوی و کروبی وارد فضای رقابت انتخاباتی شوند. اصلاح طلبان در این دوره نیز میزان پایبندی خود به واژه های خررنگ کن جامعه مدنی را نشان دادند. آنگاه که با شکست در انتخابات به جای پذیرش نتیجه آن که یکی از اصول اساسی جوامع دموکراتیک است، «تقلب» در انتخابات را بهانه کرده و دست به شورش و آشوب زدند. جنبشی که به نام جنبش سبز در این 20 ماهه اخیر به تمام معنا به جنگ با ارکان جمهوری اسلامی، یعنی دو اصل «جمهوریت» و «اسلامیت» رفت بنا به گفته اشخاصی چون مهرانگیز کار ریشه در جریان اصلاح طلبی داشته و دارد. جریان سبزها همان جریان اصلاح طلبی دوم خرداد است. که البته این بار نقاب از رخ انداخت و نفاق خود را به صورت آشکار برملا کرد.
طرفه آن که پس از واکنش مدبرانه رهبر انقلاب و پیروی مردم عزیز ایران از فرمایشات ایشان، اگر چه فتنه سبزها جمع و جور شد و بسیاری از اصلاح طلبان به خارج از کشور فرار کردند اما فعالیت خود را در فضای سایبر دنبال کرد. هر چند آنها به خوبی می دانند که فضای سایبر به هیچ وجه قابل قیاس با فضای واقعی نیست و یقینا نمی تواند انعکاس دهنده فضای جامعه و اجتماع ایران باشد. به همین علت است که می بینید علی رغم همه خیال پردازی هایی که امثال مهرانگیز کار در مورد حوادث و اتفاقات ایران داشته اند عملا نتوانسته اند به هیچ گونه دستاورد عینی و ملموسی دست یابند. حادثه 25 بهمن برای همیشه مُهر «باطل شد» بر روی این جریان شوم و پلید زد.