اگر چه ملت ایران ماجرای عربده کشی های شعبون بی مخ و یاران او را در تاریخ مشروطه به خوبی به یاد دارند اما اینک در کمال تاسف جامعه هنری و فرهنگی ایران شاهد ظهور شعبون بی مخ هایی در این عرصه هستند.
هامون به نقل از سیرنیوز:
جامعه هنری و سینمایی ایران چندی پیش شاهد اکران فیلم «قلادههای طلا» بود ، فیلمی که می توان آن را گامی مؤثر و نگاهی خوب به فتنه سال 88 و حوادث قبل و بعد از انتخابات دانست. این فیلم بر دخالت بیگانگان در فتنهی 88 تاکید میکند. فیلم چه در زمان ساخت و چه بعد از آن با حاشیه های بسیاری همراه بوده و هنوز هم یکی از حاشیه ساز ترین آثار سینمای سیاسی ایران است. البته بسیاری از منتقدان سینمایی کشور و کارشناسان سیاسی گفته اند که فیلم «قلادههای طلا» دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی را زیر سئوال برده و برخی نیروهای وزارت اطلاعات را عامل سرویسهای امنیتی غرب معرفی کرده است. یکی از بازیگرانی که چنین نقشی را ایفا کرده " علی رام نورایی " است. گرچه پس از اکران محدود این فیلم در جشنواره فیلم فجر و پس از آن بسیاری از شخصیتهای معاند و افراد ضد انقلاب خارج نشین این اثر را برنتابیدند و موجی از حملات تبلیغی و تخریبی را علیه آن به راه انداختند اما این حرکت ها در بدترین وجه خود مدتی پیش شکل گرفت و آن برخورد زشت و فاشيستي باران کوثري فرزند جهانگیر کوثری و رخشان بنی اعتماد با علی رام نورایی در تئاتر شهر تهران بود. باران کوثري با همراهي دو نفر از دوستانش که از آنها به عنوان عوامل پشت صحنهي سينما نام برده ، ابتدا اقدام به توهين به «نورايي» کرده و در ادامه با او درگير شدند. فارغ از اين ماجرا که اين پرونده در حال پيگيري قضايي است، به نظر ميرسد درخشش «عليرام نورايي» در «قلادههاي طلا» و کارهاي بعدي او، باعث حسادت تعداد معدودي از بازيگران جوياي نام سينماي ايران شده است؛ تا جايي که اين بازيگران اندک براي مطرح شدن خود و تخريب چهرهي اين بازيگر، حتي از انجام اقدامات فاشيستي و توهين و زد و خورد در مراکز عمومي هم ابايي ندارند. جالب آنکه «باران کوثري» نه به واسطهي مهارت خود در بازيگري، که بيشتر به دليل صبغهي سينمايي مادر و پدر خود «رخشان بنياعتماد» (کارگردان سينما) و «جهانگير کوثري» (تهيه کننده سينما و کارشناس فوتبال و مجري برنامههاي ورزشي)- وارد عرصهي سينما شده است. حضور «کوثري» و مادرش روي سن آخرين جشن خانهي منحلهي سينما با دستبند سبز و انجام حرکات مضحک براي به هم ريختن جو سالن برج ميلاد در هنگام نمايش «قلادههاي طلا» در سيامين جشنوارهي فيلم فجر، بخش دیگری از اقدامات تخریب این دو است . همزمان با این اقدامات ، شبکه های فارسی زبان خارجی نیز تلاش کرده اند این فیلم را شکست خورده تحلیل کنند به طوری که مدام درحال تکرار دیالوگ هایی چون منزوی شدن عوامل این فیلم و عدم رغبت فیلمسازان به همکاری با بازیگران آن، هستند. این شبکه ها در همین راستا مدعی شده اند دیگر کسی تمایلی به همکاری با علی رام نورایی ندارد. در همين رابطه، «محمد خزاعی» -تهیهکنندهی «قلادههای طلا» در واکنش به حمله فیزیکی و فحاشی باران کوثری و دوستان وی به نورایی گفته معترضین به آقای «نورایی» گفتهاند به شما پول دادهاند تا خون شهدای ما را پایمال کنید! خب این جمله یعنی چه؟ کاملاً مشخص است که این افراد متعلق به چه جرياني هستند. البته این آدمها بخش بسیار کوچک و محدودی از سینمای ایران را تشکیل میدهند که تکلیفشان با خودشان هم روشن نيست.» خزاعی اضافه کرده است : «اینها متعلق به تفکر و جریانی هستند که نمیتوانند اندیشه و تفکر «قلادههای طلا» و این دست فیلمها را ببینند. این گروه معدود فکر میکردند که سال 88 قرار است اتفاقاتی در کشور بیافتد. نمیدانستند که مردم در «نه دی» ثابت میکنند که جریان چیز دیگری است و آنها با تمام قدرت و توان از کشورشان دفاع میکنند. آنها بايد بدانند که مردم ايران تابع ولایت فقیه هستند و نمیتوان این ارادت را از مردم گرفت؛ حتی اگر سختترین مشکلات هم در این مملکت وجود داشته باشد.» دبیر جشنوارهی سیام فجر افزود: «من معتقدم که هر کسی باید بتواند آزادانه حرفش را بزند و فیلمش را بسازد؛ البته آثاری که کمک کننده به فضای کشور باشد. قرار نیست اگر فیلمی را دوست نداریم، با عوامل آن برخورد کنیم. اين را هم بدانيد که این برخوردها مربوط به الان نیست و از همان زمانی که ما در جریان شروع فیلم بودیم، حملات مختلف از طریق فضای مجازی مانند فیسبوک و حتی پیامکهای تهدیدآمیز به بازیگران برای انصراف آنها از فیلم آغاز گرديد و حتی در یک مورد هم باعث انصراف بازیگر فیلم ما شد.» به هر حال مردم و جامعه هنری ایران در انتظار برخوردی مناسب با عوامل این تعرض بی شرمانه است . موضوعی که اگر رخ ندهد شاید در آینده ای نزدیک شاهد حوادثی بدتر از آن باشیم.