نوشته شده توسط : من

پاسخ به اظهارات پسر محسن هاشمی

عباس سلیمی نمین در پاسخ به جوابیه علیرضا هاشمی به وجود چند تناقض در کتاب خاطرات آقای هاشمی اشاره کرد.
  عباس سلیمی نمین در پاسخ به اظهارات پسر محسن هاشمی به اولین تناقض تاریخی جوابیه اشاره و تصریح شده است: آیا با پس و پیش شدن متن سخنرانی امام- که طی آن افراد مدافع صلح با صدام مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفته بودند-در محتوای کلام ایشان هیچ گونه تغییری حاصل نشده بود؟ خواننده حتی اگر فرصت نداشته باشد که با مراجعه با اصل متن به تطبیق ساده بپردازد آیا انتظار دارید که به سهولت بپذیرد که در متن جابه جایی صورت بگیرد.

در فراز دیگری از این جوابیه به تناقض موجود در عزل آیت الله منتظری اشاره شده و آمده است: اخیرا تلاش می شود تا تاریخ انقلاب اینگونه جعل شود که آیت الله منتظری به دلیل انتقادات فراوان از انحرافات در مدیریت کشور و دفاع از حقوق مردم، حتی مخالفان نظام از سوی امام عزل شده که، ارائه چنین تصویر خلاف واقع از امام در شکل گیری نگاه کسانی که آن ایام را درک نکرده اند یا مطالعه چندانی پیرامون علت واقعی عزل آقای منتظری ندارند بی تاثیر نخواهد بود.

سلیمی نمین در ادامه از اختفا کاری انتقاد و آورده است: راوی در خاطرات سال ۱۳۶۳ مدعی می شود که تصمیم اصولی برای حذف شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی گرفته شد و امام هم موافقت کردند اما در انتهای همین کتاب راوی فراموش می کند که چه روایتی را از خود به ثبت رسانده است لذا مجددا ادعا می کند که قرار است در صورت پیروزی در عملیات شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروری از سوی ایشان به امام داده شود.

در ادامه به تناقض های موجود در مک فارلین اشاره و تصریح شده است: در روایت آقای علی هاشمی برادزاده راوی محترم ایشان با دوستانشان برای تفریح به بلژیک رفته بودند که آمریکایی ها با او تماس می گیرند اما در روایت آقای محسن هاشمی، علی به همراه همسرش برای معالجه به لندن رفته بود که به وسیله کاردار ایران به امریکایی ها مرتبط می شود.

وی از ارائه اطلاعات غلط به امام انتقاد و تصریح می کند: اعضای محترم خاندان هاشمی که اصرار بر پنهان نگهداشتن خطاها دارند می توانند ارائه اطلاعات غلط به امام در مورد سفر علی هاشمی به آمریکا را از طریق مرحوم حاج احمد آقا را کتمان کنند؟

 

جنبش سبز مدتهاست که مرده

بسیاری از مقامات آمریکایی معتقدند جنبش سبز مدتهاست که مرده و ارزش ندارد که بیشتر از این ایران را با خود دشمن سازند. تنها راه آمریکا راه اندازی جنش سبز2 می باشد.
  پایگاه اینترنتی فصلنامه  "فارین افرز" ارگان شورای روابط خارجی آمریکا در مقاله ای تحت عنوان «جنبش سبز 2 چگونه حمایت آمریکا از مخالفین می تواند منجر به پیروزی آنها شود؟» منتشر کرد که در آن بر لزوم ادامه حمایت آمریکا از جنبش سبز تأکید کرد.

این مقاله در استدلالی بیان می دارد: «شورش مصر سبب از بین رفتن ترس برخی از مخالفان ایرانی شده است؛ مشاهده حمایت اوباما از مصریان در مواقع بحرانی این شورشِ چند هفته‌ای مصر، بسیاری از فعالان ایرانی را متقاعد ساخته است که پشتیبانی اوباما این نیرو را به مخالفان ایرانی می‌دهد تا پس از یک مدت زمان طولانی بتوانند با مقامات و حاکمان مجددا مقابله کنند.»

این مقاله که حمایت مطلق آمریکا از دیکتاتورها قبل از سقوطشان را نادیده می گیرد می افزاید: «هر چند اوباما برای حمایت از شورش مردم مصر چند روزی صبر کرد، اما وی با انجام این کار این پیام را فرستاد که آمریکا به ارتش مصر فشار نخواهد آورد تا حسنی مبارک را بر سر قدرت نگه دارد و این امر سبب جرات بخشیدن به مخالفان مصر شد. یک چنین حمایتی می‌تواند در مورد ایران نیز کارساز باشد.»

این مقاله ضمن اذعان به اینکه آمریکایی بودن، لکه ننگ هر جنبشی است می گوید: « اکنون بعد از وقایع پس از انتخابات ایران در سال 2009، دیگر درست نیست که بگوییم حمایت آمریکا از جنبش مخالفان ایران سبب لکه‌دار شدن این جنبش می‌شود زیرا مشخص شده است که شورش مصر و قیام‌های منطقه خاورمیانه، مردمی، محلی، و مستقل از آمریکا می‌باشند. با این وجود، باید دید که آیا آمریکا آماده است تا به همان صورت که از معترضان مصری حمایت کرد از جنبش سبز نیز حمایت کند.»
ارگان شورای روابط خارجی آمریکا همچنین با اعتراف به مرگ جنبش سبز می افزاید: «بسیاری از مقامات آمریکا معتقدند جنبش سبز مدتهاست که مرده و ارزش ندارد که بیشتر از این ایران را با خود دشمن سازند. با این حال، آمریکا خیلی زود جنبش سبز را در سال 2009 کنار گذاشت. تغییرات اساسی نیاز به زمان دارد. در واقع، ممکن است ایرانیان برای مقابله با رژیم خود خیلی بیشتر از مصریان نیازمند حمایت آمریکا باشند.امروز شاید تنها راه آمریکا راه اندازی جنش سبز 2 باشد.»

این مقاله یکی از راههای حمایت مجدد آمریکا از جنبش سبز ایران را تامین فناوری مورد نیاز برای مخالفان عنوان کرد: «اگر فناوری سطح بالایی در اختیار مخالفان حکومت ایران قرار گیرد آنها خواهند توانست تا با دولت مقابله کنند.»
این مقاله بر لزوم نامرئی بودن حمایت آمریکا از جنبش سبز تاکید کرد و گفت: «حمایت غرب از جنبش سبز می‌تواند سبب تقویت مخالفان گردد اما به شرطی که واشنگتن سعی نکند رژیم فعلی را با حکومتی به سبک دموکراسی غربی عوض کند و از این رو آمریکا نباید به مردم ایران شکل حکومت‌شان را دیکته کند.»

این مقاله با استناد به یک نظرسنجی  ادعا کرد: طبق نظرسنجی اخیر تلفنی موسسه صلح بین‌الملل از مردم ایران، اکثر مردم ایران خواستار ایجاد روابط نزدیک‌تر با آمریکا هستند.
بر اساس گزارش ارگان شورای روابط خارجی آمریکا مقامات واشنگتن اظهار داشته‌اند که از این به بعد زبان محکم‌تر، بخشی از رویکرد رسمی واشنگتن نسبت به ایران خواهد بود. چنانچه هیلاری کلینتون در صحبت‌های اخیرش در مورد حوادث ایران گفته است: «ما باید کاری کنیم که نظام سیاسی ایران، صدای مخالفان ایرانی را بشنود».

 

اخراج از کلاس به جرم حفظ حجاب در ایران!
هفته گذشته طی اقدامی عجیب و هتاکانه یکی از اساتید دانشکده شیمی دانشگاه تربیت معلم دانشجوی دختر را به دلیل استفاده از پوشش چادر از آزمایشگاه اخراج کرد.

به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران، روز 2 اسفند پس از حضور یکی از دانشجویان محجبه همراه با چادر در آزمایشگاه دانشکده شیمی استاد "ا.ش" با بیان این جمله که " اگر می خواهی با چادر در کلاس حاضر شوی دیگر سر کلاس من نیا " وی را از کلاس اخراج کرد.

لازم به ذکر است که این عمل شنیع در حالی روی داد که متاسفانه با تسامح مسئولین دانشگاه موارد دیگری نیز از اینگونه اقدامات ضد اسلامی در دانشگاه تربیت معلم دیده شده است.

دانشجویان دانشگاه تربیت معلم با محکومیت شدید این عمل سخیف خواستار برخورد شدید مسئولان با این فرد هتاک شدند.

نکته قابل ذکر آنکه قانون منع استفاده از چادر در آزمایشگاه ها و بخش های پزشکی در سایر دانشگاه ها همچون دانشگاه شاهد باعث ایجاد تنش برای دانشجویان محجبه و چادری شده و بارها نمونه این اتفاق رخ داده است.

به نظر این رفتار رضاخانی اساتیدی چون "ا.ش" جز با برخورد مستقیم و صلبی با این افراد و رفع قوانین منع حجاب در آزمایشگاه ها و بخش های پزشکی قابل حل نیست.

 

دغدغه دکتر بروجردی تبیین وجوه ناشناخته امام خمینی بود

مرحوم دکتر محمود بروجردی، داماد حضرت امام خمینی(ره) و همسر خانم زهرا مصطفوی روز شنبه درگذشت.

کلمه: سید علی قادری یکی از دوستان اوست که می گوید از زمانی که پنج ساله بوده مرحوم بروجردی را می شناخته است. وی که در دوره هایی در وزارت امور خارجه همراه داماد امام(ره) بود خاطرات بسیاری از این مرحوم دارد. نویسنده کتاب خمینی روح الله، از دغدغه های بروجردی می گوید؛ دغدغه کشف وجوه ناشناخته امام خمینی (ره). چرا که وی معتقد بود اگر خاطرات و تحلیل های بزرگان جمع آوری نشود نسل بعد ضرر خواهند کرد.

گفت و گوی کلمه را در ادامه بخوانید:

آقای قادری! از چه هنگام با مرحوم دکتر بروجردی داماد حضرت امام(ره) آشنا هستید؟بنده اولین بار ایشان را سال 37 هنگامی که پنج سالم بود دیدم. ایشان برخی سال ها برای ییلاق به منطقه امام زاده قاسم شمران می آمد. من یک مرد کراواتی بسیار خوش پوش و رفتار را می دیدم که به منزل امام رفت و آمد می کرد. هنگامی که به وی سلام می کردی با روی باز پاسخت را می داد.

آن سال متوجه نشدم که نام این آقا چیست ولی سال 41 هنگامی که به فاصه یک باغ و یک منزل همسایه ما در منطقه امام زاده قاسم تهران شدند متوجه شدم که ایشان داماد آقا هستند.

بار دیگر کجا ایشان را ملاقات کردید؟بعدا ما کمتر ایشان را می دیدیم تا اینکه حادثه زلزله بویین زهرا اتفاق افتاد. در آن هنگام همه مردم تلاش داشتند به نوعی به مردم زلزله زده این شهر کمک کنند. منزل امام(ره) نیز تبدیل به محل جمع آوری کمک های مردمی به مردم زلزله بویین زهرا شده بود. مرحوم تختی نیز به منزل امام رفت و آمد می کرد. پسر شهید مدرس نیز امام زاده قاسم بود.

امام زاده قاسم؟امام زاده قاسم محله ای کنار جماران است. من متولد آنجا هستم و امام گاهی تابستان ها به آنجا می آمدند و همسایه ما می شدند. من آنجا آقای بروجردی را می دیدم. در سال 42 که زلزله اتفاق افتاد امکانات و کمک های مردمی زیادی در منزل امام جمع شده بود که من ایشان را آنجا کنار مرحوم تختی و پسر شهید مدرس می دیدم.

آن موقع ایشان کراوات خود را در آورده بودند و آستین های خود را بالا زدند و همراه با بقیه کمک می کرد تا وسایلی که مردم کمک می کردند را بار کامیون ها کنند. آن موقع تنها با همدیگر سلام و علیک می کردیم. خاطرم هست یک بار آقای دکتر بروجردی یک پاکت انگور خریده بود و با خود می آورد که بخشی از پاکتش پاره شده بود و اطراف آن زنبور جمع شده بود که منظره بانمکی برای من بود. این ها خاطراتی است که باید مفصل نشست و آن ها را نوشت. یعنی لطافت این خاطرات با نوشتن است و با شفاهی گفتن خیلی نمی توان لب کلام را ادا کرد.

چه خاطره ای از دوران بعد انقلاب از ایشان دارید؟این جریان گذشت تا بعد از انقلاب که به تدریج یک سری آشنایی بین من و ایشان به وجود آمد. مخصوصا زمانی که حضرت امام به خیابان دربند آمدند و در جماران مستقر شدند. این منطقه حوزه استحفاظی ما بود. من مسئول کمیته انقلاب شده بودم؛ مسئول کمیته ناحیه پنج یعنی تجریش به بالا بودم. امام خمینی(ره) نیز آنجا ساکن شده بود که ما مرتب حاج احمد آقا و دکتر بروجردی را می دیدیم و گفت و گوهای خاصی با هم داشتیم. تا سال 68 که دکتر بروجردی به دفتر مطالعات سیاسی، بین المللی وزارت امور خارجه آمدند. من آن هنگام مسئول دفتر مطالعات سیاسی، بین المللی وزارت امور خارجه بودم. ایشان آمدند و مسئولیت گروه ایران شناسی دفتر را پذیرفتند.

البته قبلا ایشان قائم مقام وزارت خارجه را نیز بر عهده داشت. یعنی همان اوایل کار که بنده در وزارت خارجه نبودم ولی بعد از اینکه ایشان به دفتر مطالعات آمدند ارتباطات ما زیادتر شد. به طوری که معمولا ما ناهار را با هم می خوردیم و همیشه کنار همدیگر بودیم. خاطرم هست گاهی برای نماز دکتر بروجردی می ایستادند و من به ایشان اقتدا می کردم و گاهی من می ایستادم جلو و دکتر بروجردی به من اقتدا می کرد. منظورم این است که روابط ما صمیمی شده بود.

ایشان همچنین در شورای تحقیقات وزارت امور خارجه نیز عضو بودند که آنجا نیز گاهی چهار الی پنج ساعت با هم بودیم. در طول چند سال که با هم بودیم بیش از چهار الی پنج هزار خاطره از حضرت امام از ایشان شنیدم.

ایشان بعد از اینکه به عنوان سفیر راهی فنلاند شدند شما همراه ایشان بودید؟خیر. ایشان قبل از اینکه به فنلاند بروند مشاور وزیر شدند که من هم همین سمت را داشتم. یعنی بعد از فارغ شدنم از دفتر مطالعات وزارت امور خارجه ایشان نیز از دفتر ایرانشناسی دفتر مطالعات بیرون آمدند ولی هر دو مشاور وزیر بودیم. در جلسات وزیر هنگامی که همدیگر را می دیدیم با هم گپ و گفت داشتیم و از هر دری حرف می زدیم.

بعد از اینکه ایشان به فنلاند رفتند دیگر ما از هم جدا شدیم و ارتباطی نبود ولی گهگاه از طریق تلفن یا دوستان مشترک حال همدیگر را می پرسیدیم. آخرین باری که همدیگر را دیدیم به سال گذشته باز می گردد که برای یک سمینار راجع به حضرت امام(ره) به مشهد دعوت شده بودیم که یک صبح تا شب به صورت مفصل با هم حرف زدیم.

ویژگی اخلاقی ایشان چگونه بود؟نکته ای که باید اشاره کنم این است که سن ایشان خیلی بیشتر از من بود و من در حد فرزند ایشان بودم ولی ارتباط ما خیلی نزدیک بود. البته نه تنها با من بلکه ویژگی شخصیتی شان طوری بود که با همه صمیمی بود. رفتار ایشان طوری بود که با همه رابطه برقرار می کرد و از جمله افرادی بود که روابط عمومی شان بسیار عالی بود و با برخی نیز خیلی زود صمیمی می شد. مخصوصا ایشان چون می دانستند من در حال کار پژوهشی و علمی راجع به امام(ره) هستم؛ آقای بروجردی علاقمند بودند تا در انتقال مطالب به من کمک کنند.

آقای قادری! ایشان از انتساب خود به بیت امام خمینی(ره) در اخذ جایگاه های اجتماعی استفاده نمی کرد؟ ایشان نه تنها از جایگاه خود در بیت حضرت امام (ره) استفاده نمی کردند بلکه اینقدر برای شان عادی بود که اصلا متوجه نبودند که داماد رهبر انقلاب هستند.

ایشان نه اینکه از داماد امام بودنش استفاده نمی کرد بلکه به هیچ وجه در رفتار خود نشان نمی داد. این نشان دهنده نهایت تواضع وی بود. تنها هم به ایشان خلاصه نمی شد. در تمام اعضای بیت امام این خصوصیت جریان داشت. مثلا اگر با حاج احمد آقا نیز برخورد می داشتید این خصوصیت را در ایشان می دیدید.

از دکتر بروجردی و حاج احمد آقا بیشتر، دختر حضرت امام(ره) تواضع داشت. ایشان علی رغم اینکه دختر امام بودند ولی هیچ گاه نخواست از آن استفاده کند. خانم زهرا مصطفوی استاد خانم من در دانشگاه بودند. اگر کسی ایشان را نمی شناخت به هیچ وجه متوجه نمی شد که این خانم دختر حضرت امام خمینی (ره) هستند. یعنی اینقدر رفتار ایشان عادی و صمیمی بود کسی نمی توانست حدس بزنند که ایشان با امام رابطه ای دارند. خیلی جالب است اشاره کنم هنگامی که از خانم من امتحان ترم به عمل آورد نشست و با خانم بنده در خصوص منطق سر ورقه بحث کرده بود.

آقای دکتر بروجردی نیز همین طور رفتار می کردند. هنگامی که بحث ایران شناسی پیش می آمد ایشان خیلی بلندنظرانه برخورد می کردند و از تنگ نظری ابا داشتند. البته بلند نظری ویژگی اصلی اکثر اطرافیان امام خمینی(ره) و نزدیکان ایشان است ولی در ایشان خیلی پررنگ بود.

تا آنجا که توان داشت سعی می کرد یک خصوصیت مثبت در یک فرد معمولی پیدا کرده و آن را به رخش بکشد. این کار بسیار جالب است که خصوصیت دکتر بروجردی بود. به هیچ وجه غیبت نمی کرد.

در سال های اخیر چقدر با دکتر بروجردی ارتباط داشتید؟تابستان سال گذشته آخرین ارتباط من با ایشان بود. البته به صورت تلفنی و واسطه نیز ارتباط داشتیم اما اینکه نشسته و از هر دری با همدیگر حرف بزنیم و در خصوص مشکلات صحبت کنیم پارسال شهریور در مشهد پیش آمد که خیلی طولانی شد.

در این ملاقات آقای بروجردی در خصوص فعالیت های چند ساله اخیرش به شما چه گفتند؟ایشان اخیرا زیاد فعالیت نداشتند. مقداری بیمار شده بود و نزد پزشک رفت و امد داشتند. مشکلات دیگری داشتند و خیلی حال شان خوب نبود. ولی علی رغم این مشکلات همچنان سر کارشان حاضر می شدند و علاقمند به فعالیت بودند. تا آنجا که می دانم ایشان مدتی مسئول مرکز گفت و گوی تمدن ها بودند.

آقای دکتر بروجردی یک مسئول دفتری داشتند که همسایه ما هستند. گاهی هم حال و احوال همدیگر را از طریق مسئول دفترشان می پرسیدیم و ارتباطات این طوری برقرار می شد. مسئول دفتر ایشان نیز همیشه از ایشان به خوبی یاد می کرد. گاهی اوقات ما با هم پیپ می کشیدیم.

سال گذشته که با همدیگر صحبت کردید دغدغه ایشان راجع به مسایل روز چه بود؟ما یک دغدغه مشترک داشتیم که آن باعث می شد خیلی با همدیگر صحبت کنیم. این دغدغه مشترک ما این بود که باید بخش هایی از اندیشه امام که هنوز جامعه موفق به آشنایی با آن نشد را به مردم نشان دهیم. امام خیلی بزرگ تر از آن است که اکنون در کتاب ها و سمینارها و ... گفته می شود. دغدغه بروجردی کشف وجوه ناشناخته حضرت امام(ره) بود.

ایشان دغدغه داشت اگر بزرگان ما مثل امام خمینی (ره) بروند و مطالب، خاطرات، تحلیل هایشان استخراج و جمع آوری نشود آن وقت نسل بعدی بسیار ضرر می کند. آقای بروجردی نسبت به جمع آوری خاطرات امام بسیار دغدغه داشتند که من به ایشان توصیه کردم که بروند به موسسه تنظیم و نشر آثار امام و خاطرات خود را بیان کنند که همان طور خبر دارم ایشان این کار را کرده بودند و به موسسه تنظیم و نشر آثار امام رفته و خاطرات خودشان را گردآوری کرده بودند.

ولی ظاهرا هنوز منتشر نشدهبله، تنها گردآوری شده است. هنوز منتشر نشده است ولی مفصل گفته اند. من نیز خاطرات مفصلی از ایشان دارم که هنوز موفق نشده ام آن ها را مکتوب کنم. من هرچه نوشتم راجع به شخصیت امام نوشتم. باید روزی بنشینم و خاطراتی که به صورت مفصل برای من گفتند مکتوبش کنم.

بالاخره ایشان انسان مثبتی بودند. خوش اخلاق، مثبت نگر و کسی که به هیچ وجه خود را داماد امام نمی دانست. طوری رفتار می کرد که کسی نفهمد به شخصیتی وابسته است. سعی می کرد حرمت امام را نگه داشته و از وی سوء استفاده ای نکند. نه تنها سوء استفاده نمی کرد بلکه عزت نفس بالایی داشت.

 

مواضع هاشمی متناقض است/ تفاوت خطبه‌های 29خرداد رهبر انقلاب با سخنان تیرماه هاشمی زمین تا آسمان است

مواضع هاشمی متناقض است/ تفاوت خطبه‌های 29خرداد رهبر انقلاب با سخنان تیرماه هاشمی زمین تا آسمان است

آیت الله حیدری گفت: آقای هاشمی از یکطرف عنوان می کند به ولایت فقیه مقیدم، هر کاری که ایشان دستور بدهند انجام می دهم و در صورتی که حرف و نظرم مخالف نظر رهبر انقلاب باشد اعتباری ندارد اما از سوی دیگر مواضع متفاوتی را اتخاذ می کند.

 آقای هاشمی رفسنجانی در جلسه روز گذشته رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام پس از آنکه از حضور قطعی خود در انتخابات هیئت رئیسه مجلس خبرگان خبر داد، گفت که هرگز به دنبال پُست و مسئولیت نیست و علت حضورش در پست های متعدد از ابتدای انقلاب تاکنون "دستور و تکلیف" امام راحل و رهبر معظم انقلاب بوده است.

سخنان آقای هاشمی درباره پیروی‌اش از دستورات رهبر انقلاب با ابهامات مختلفی روبرو شده است. به اعتقاد منتقدان آقای هاشمی، رهبر معظم انقلاب بارها به خواص تکلیف کرده اند که مرز خود را با جریان فتنه و سران وابسته آن مشخص کنند اما آقای هاشمی در 20 ماه گذشته این تکلیف را هرگز اجابت نکرده که حتی در مواردی موضع مقابل آن را گرفته است.

در همین راستا، آیت الله محسن حیدری (آل کثیری)، نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری در گفت وگو با شبکه ایران با اشاره به سخنان روز گذشته رئیس مجلس خبرگان گفت: قظعا در مواضع و سخنان هاشمی تناقض و اشکال جدی وجود دارد.

به گفته عضو مجلس خبرگان رهبری آقای هاشمی از یکطرف عنوان می کند به ولایت فقیه مقیدم، هر کاری که ایشان دستور بدهند انجام می دهم و در صورتی که حرف و نظرم مخالف نظر رهبر انقلاب باشد اعتباری ندارد اما از سوی دیگر مواضع متفاوتی را اتخاذ می کند.

آیت الله حیدری تصریح کرد: باوجود اینکه آقای هاشمی در جلسات مجلس خبرگان و جلسات خصوصی اش می گوید ولایت فقیه را قبول دارم و ایشان را رهبری بی بدیل می دانم اما در عمل رویکرد دیگری را در پیش می گیرد.

نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری گفت که "به عنوان نمونه میان مواضع 29 خرداد 88 رهبر معظم انقلاب با خطبه های 26 تیر هاشمی از زمین تا آسمان تفاوت دارد."

وی در پایان عنوان کرد: آقای هاشمی نه تنها از مواضعش در مقابل جریان فتنه کوتاه نیامده و در محکومیت سران داخلی فتنه موضع شفافی نداشته است بلکه همچنان بر خطبه های خود در روز 26 تیرماه تاکید دارد.


 

این دستغیب آن دستغیب نیست /شهید دستغیب: اگر علی محمد برکنار نشود شیراز را ترک می‎کنم

در حالی که نزدیک شدن به اجلاسیه اسفندماه خبرگان بحث‎های دامنه داری را در رابطه با ریاست این مجلس براه انداخته است و همن امر موجب شده تا جریان رسانه ای هاشمی رفسنجانی دست به طراحی‎های گسترده برای جلوگیری از تصمیم خبرگان ملت نسبت به تغییر ریاست آن شوند،

کلمه: علی محمد دستغیب که اطرافیان او و رسانه‎های بیگانه از عنوان آیت الله و مرجع تلقید! برای خطاب قراردادنش استفاده می‎کنند، با انتشار نامه سرگشاده ای تلاش کرد تا در آستانه این اجلاسیه، خوراک مناسبی از مباحث ضد انقلابی در اختیار رسانه‎های مخالف نظام قرار دهد.

علی محمد دستغیب که به مدد استفاده از لقب دستغیب توانست به مجلس خبرگان راه یابد و پس از اظهارنظرهای ضد انقلابی خود و در حالی که اعضای خبرگان مصمم به اخراج وی از این مجلس بودند، به مدد التفاط رهبر معظم انقلاب در مسند نمایندگی این مجلس باقی ماند، در ماه‎های فتنه به عنوان یکی از مراجع تقلید ساختگی اهالی فتنه به ایفای نقش پرداخته است.
در همین زمینه نشریه 9 دی در شماره اخیر خود با انتشار گزارش مفصلی، به بیان نسبت علی محمد با شهید محراب سیدعبدالحسین دستغیب پرداخته و بنا بر پاره‎ای گزارشات محلی، از احتمال تغییر فامیل این خواهرزاده شهید محراب از "عزیز سربی" به دستغیب خبر داده است. در این گزارش با نقل خاطراتی از شهید محراب آیت الله دستغیب به ارسال نامه ایشان به آیت الله مشکینی و شکایت از  اقدامات مخوف باند علی محمد در استان فارس اشاره شده و به نقل از یکی از نزدیکان شهید محراب، از تهدید آن مرحوم مبنی بر ترک شیراز در صورت ادامه اقدامات علی محمد در دادستانی فارس خبر داده شده است. در ادامه این گزارش را می خوانید:
این دستغیب آن دستغیب نیست
ظهور در يك ظهر تابستاني
يك روز تابستاني سال 1387 بود كه دو ادعاي دوم خرداديها، نگاه تحليلگران سياسي را به خود جلب كرد. نخست؛ «در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري تقلب خواهد شد!» دوم؛ «دفتر علي محمد شيرازي با ايجاد يك پايگاه مجازي و انتشار رساله عمليه وي، او را مرجع، معرفي كرد.»
طبيعي بود كه از ابتدا كشف ارتباط مشخص بين «ادعاي زودهنگام تقلب» و «ادعاي ظهور يك مرجع تقليد» ساده نبود. "آيا اعطاي انبوه لقب «آيت الله» و «مرجعيت» خط سياسي مشخصي را دنبال ميكرد؟ چند روز پيش از آن هم از اعلام مرجعيت «بيات زنجاني» گزارشهائي منتشر شده بود. همزمان رسانههاي اجنبي با ولعي تمام، لقب «آيتالله» را به "محمد موسوي خوئيني ها"، "محمد موسوي بجنوري"، "حسين موسوي تبريزي"، "محمد تقي خلجي"، "فاضل ميبدي"،"مصطفي محقق داماد" و "محسن كديور شيرازي" و... اعطا ميكردند.
«خط سياسي» دريافت كنندگان اين القاب، مشخص بود همه در سلك جناح اصلاحطلب بودند. همان جناحي كه «ادعاي زودهنگام تقلب» را نيز مطرح ميكرد. پيوند دو ادعاي «تقلب» و «مرجعيت دستغيب» 10 ماه بعد بر همگان عيان شد. افق اين دو ادعا را پژوهشگراني كه از پيوندهاي نانوشته گروهكهاي همسوي چون «تبهكاران زنجيرهاي» و «مهدي هاشمي معدوم»، «مجمع موسوي خوئينيها»، «سازمان بهزاد نبوي» و... مطلع بودند، حدس ميزدند.
درباره نسب دستغيب
علي محمد بن علي اكبر بن علي محمد بن هدايت الله در ۲۳ اسفند ۱۳۱۳ در شيراز به دنيا آمد. او خواهر زاده شهيد محراب آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب است.
هواداران وي در پايگاه مجازي او نكاتي را براي معرفي او ذكر كردهاند كه قابل توجه است. از جمله در بخش زندگي نامه وي، با ارائه شجرهنامهاي، نسب وي را از طريق خاندان جليل دستغيب به زيد ابن امام زين العابدين ميرسانند. اما برخي گزارشهاي محلي درباره نسب وي روايت ديگري را ادعا ميكنند و ميگويند وي در نسب، اسم و حتي صنف، به خاندان جليل دستغيب مرتبط نيست. بلكه وي فرزند "عزيز سُربي" است كه پس از تغيير نام خانوادگي خود قصد بهره برداري از نام خاندان دستغيب را دارد.
به نظر ميرسد بايد براي نقد رفتار افراطي اطرافيان آقاي دستغيب به روايتهاي مستند تكيه كرد. براي اداي حق مطلب در خصوص نسب وي به پايگاه مجازي آيت الله سيد علي اصغر دستغيب، استناد ميكنيم. اين پايگاه در آبان ماه 1388 نوشت:
«شهيد بزرگوار... سيد عبد الحسين دستغيب... دو همشيره داشتند که يکي از آنها با آقاي سيد علي اکبر دستغيب و ديگري با آقاي عزيز سربي ازدواج کردند. مرحوم سيد علي اکبر دستغيب و مرحومه سيده همدم (نصرت الشريعه) دستغيب پسر عمو و دختر عمو بودند... و حاصل ازدواج ايشان سه پسر- آقايان سيد علي محمد، سيد محمد و سيد علي اصغر- و يک... دختر است. حضرات آيات سيد علي محمد و سيد علي اصغر دستغيب هم اکنون نمايندگان مردم فارس در مجلس خبرگان رهبري هستند... بنابراين آقايان فوق الذکر هم از جهت پدري و هم از جهت مادري از سادات ميباشند. مرحوم  آقای عزيز سربي سيد نبود و فقط همسر ايشان از سادات دستغيبي بودند، بعدها بعضي از فرزندان ايشان فاميل خود را از سربي به دستغيب تغيير دادند، لذا آنان از سيادت برخوردار نيستند.»
طرفداران علي محمد دستغيب در پايگاه او، وي را [تنها] مصداق ظهور مرجعيت پس از 80 سال در خاندان دستغيب قلمداد كردهاند. در واقع وي را سرآمد ديگر فضلاي اين خاندان شريف و حتي شهيد آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب، معرفي نمودهاند. (دستغيب دات آي آر. زندگينامه).
در اين مقال قصد مقايسه مقام علمي ديگر فضلاي اين خاندان جليل با وي را نداريم. اما پرهيز او از برگزاري يك مناظره كه بارها از سوي افرادي چون حجت الاسلام انجوي نژاد مطالبه گرديد و بي پاسخ ماند، نكته قابل تاملي است.
علي محمد دستغيب، از نوجواني با ارشاد دائي خود شهيد دستغيب به دروس حوزوي روي آورد.
دو مسجد و يك انقلاب اسلامي
در جريان انقلاب اسلامي و نيز سالهاي دفاع مقدس، دو مسجد در شيراز كانون فعال جوانان انقلابي بود. يكي مسجد «شيشهگرها» كه با هدايت آيت الله شيخ عبد الحسين حائري شيرازي(ره) و سپس فرزندش آيت الله محي الدين حائري فعاليت ميكرد و ديگري مسجد «آتشيها» بود که بعدها مسجد قُبا ناميده شد.
امامت مسجد اخير با آيت الله سيد ابوالحسن دستغيب - دائي ديگر علي محمد دستغيب - بود. وي در سال ۱۳۴۸ ش. امامت اين مسجد را به علي محمد سپرد. در اين شرايط گروهي تفرقه افكن با سوء استفاده از رقابتها و هيجانات جوانان انقلابي اين دو مسجد، كوشيدند توانائي شگرف اين دو سنگر توحيدي را مضمحل سازند.
این تكاپو با تلاش شبكههاي مخفي جاسوسي براي نفوذ در ميان گروههاي انقلابي و اضمحلال یا انحراف آنها ابعاد وسيعتري به خود ميگرفت. با اين وصف انقلاب اسلامي در سايه تفضلات الهي و مجاهدتهاي حضرت امام(ره) و ملت انقلابي ايران به پيروزي رسيد. بديهي بود كه بخش هائي از بازماندگان نامكشوف شبكههاي جاسوسي، ارتباطات خود را با محافل انقلابي  تداوم بخشيدند تا فرصتهاي مقتضي را براي مهار انقلاب اسلامي در يابند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، علي محمد دستغيب مسئوليتهاي مهمي را در استان فارس بر عهده گرفت. وي مدتي "سرپرست پادگان هوابرد شيراز" و نيز "سرپرستي حزب جمهوري اسلامي در فارس" بود. با حكم آقاي منتظري به عنوان «رئيس دادگاه انقلاب استان فارس» و همزمان مسئوليت نمايندگي وي را در دانشگاه شيراز عهدهدار شد. وي سپس به مجلس خبرگان رهبري راه يافت. براي حضور در انتخابات اولين دوره اين مجلس، اجتهاد وي از سوي چند تن از جمله جلال الدين طاهري- امام جمعه مستعفي اصفهان- تائيد شد.
اميد و ناكامي
مناصب علي محمد دستغيب پس از انقلاب اسلامي، به "اطرافيان" وي ميدان عمل وسيعي داد. زماني كه وي در دادگاه انقلاب بود، "اطرافيان" زد و خوردهاي شتابزده وسيعي را به نام برخورد با ضد انقلاب و خوانين منطقه در پيش گرفتند و به تسويه حسابهاي شخصي و تصاحب املاك و اموال مردم پرداختند. تندروي آنها، شكوائيههائي را در پي داشت و موجبات نگراني شهيد دستغيب را فراهم آورد. آيت الله شيخ علي موحدي در اين خصوص ميگويد:
«سيد علي محمد دستغيب در سال 1360 قاضي دادگاه انقلاب بود که گروهي از عناصر چپ دور او نفوذ کرده بودند و کارهاي خلافي از جمله گرفتن زمينهاي مردم را انجام ميدادند که باعث ناراحتي و نگراني شهيد دستغيب شد و ايشان چند بار به سيد علي محمد دستغيب تذکر دادند ولي او قبول نميکرد و به راه خودش ادامه ميداد.»
موحدي شهادت شرعي ميدهد که شهيد دستغيب از فعاليت افراد مسجد قبا و خواهرزادهاش، راضي نبود و به آنها هيچ گاه روي خوش نشان نميداد. آن شهيد، با تداوم رفتار ظالمانه اطرافيان علي محمد دستغيب، طي نامهاي خطاب به آيتالله مشکيني- مسئول وقت گزينش و اعزام قضات - خواستار برکناري وي از دادگاه انقلاب شد. موحدي كه خود حامل اين نامه بوده، تصريح ميكند:
«من نامه را به قم بردم و وقتي نامه را به آيت الله مشکيني دادم ايشان پس از خواندن نامه گفتند که آقاي عبدالحسين دستغيب (شهيد آيت الله دستغيب) از عملکرد سيد علي محمد دستغيب در دادگاه شيراز ناراحت هستند و تهديد کردند که اگر ايشان را تعويض نکنم از اين جا(شيراز) ميرود. سيد علي محمد دستغيب وقتي از اين واقعه اطلاع پيدا کرد زود استعفا داد و به مکه رفت.»
چندي بعد سيد عبدالحسين دستغيب، در 18 آذر 1360 در حالي كه رياست حوزه علميه فارس، نمايندگي حضرت امام خميني(ره) در اين استان، امامت جمعه شيراز و توليت آستان مقدس حضرت شاهچراغ را بر عهده داشت، به شهادت رسيد.
آيا بين شهادت سومين شهيد محراب و باندي كه در اطراف علي محمد نفوذ كرده بودند، رابطه اي برقرار بود؟ در پي شهادت او، اطرافيان علي محمد دستغيب اميدوار بودند وي به جاي دائي خود به عنوان نماينده حضرت امام(ره) در استان و امام جمعه شيراز منصوب گردد. اما آيت الله محي الدين حائري شيرازي به اين مقام برگزيده شد. توليت آستان مقدس حضرت شاهچراغ نيز پس از شهيد دستغيب از سوي حضرت امام(ره) به آيت الله سيد مهدي دستغيب-برادر شهيد دستغيب- واگذار گرديد.
اين انتصابات، باند مخوف اطرافيان علي محمد دستغيب را تا حدودي ناكام ساخت. اما چنانكه خواهيم ديد آنها از مجراي ديگري بركشيده شدند.
فعاليتهاي علمي و آموزشي دستغيب، محمل مناسبي براي تحكيم موقعيت اطرافيان وي بود. آنها با تكيه بر خلا نظارت بر تاسيس و مديريت مدارس علميه استان، به توفيقات قابل توجهي نيز دست يافتند.  البته موقعيت علمي و معنوي آيت الله شيخ حسنعلي نجابت شيرازي(ره) و برخي ديگر از فضلاي شيراز نيز بيش از آن بود كه علي محمد دستغيب در فارس موقعيت ممتازي داشته باشد.
در سال 1368 ش. آيت الله نجابت، دارفاني را وداع گفت و پيكرش در جوار مضجع شهيد دستغيب آرام گرفت. "اطرافيان" علي محمد دستغيب، وي را به گونهاي وارث علمي و فقهي آيت الله نجابت توصيف كردند.
از سال ۱۳۶۸  و همزمان با رحلت آيت الله نجابت وي به توصيه "اطرافيان" به تدريس خارج فقه و اصول نيز پرداخت. بازسازي مسجد قبا، تاسيس کتابخانه باقر العلوم(ع)، اداره مدارس علميه ابوصالح(عج)، مکتب الاخلاص، بيت الزهراء(س)، امام صادق(ع) - در بخش گويم از توابع شهرستان شيراز- فعاليت آموزشي-فرهنگي وسيعي را براي اطرافيان دستغيب مهيا ميساخت.
آنها پذيرش الگو، سرفصلها و هدايت مركز مديريت حوزه علميه قم را رد ميكردند و شعار "استقلال مدارس علميه خود از نفوذ حكومت" را سر ميدادند.  آيت الله شيخ علي موحد عضو شوراي ناظر بر حوزههاي علميه استان فارس در اين باره ميگويد:
«کساني آمدند از اين خلاء موجود در تاسيس مدارس حوزههاي علميه استفاده و طلبه هايي را جمع و مدارسي را تاسيس کردند و عقيده دارند که خودشان هم بايد حاکم بر سياستهاي اين مدارس باشند و تقريبا وضع حوزه علميه سيد علي محمد دستغيب اينگونه است و ميخواهد خودش حاکم بر مدارس باشد. نماينده حوزه علميه قم براي بررسي وضعيت حوزه علميه وي به او مراجعه کرده و ايشان گفتند زير بار مصوبات حوزه علميه قم نميروند.»
اينگونه بود كه طي سال گذشته حاصل نظارت گريزي "اطرافيان" علي محمد دستغيب  را در آشوبهاي مهيب و تهاجمهاي خونبار به مردم روزهدار در روز قدس عيان گرديد.
ميتوانيم براي آشنائي بيشتر با دستغيب، خود را جاي فتنه گران گذاشته تا ببينيم وي چه نقشي را ميتوانست براي فتنهگران ايفا كند.
صفحات تاريخ را به 8 سال پيش بر ميگردانيم. در خرداد 1381 هاشم آغاجري، با توهم "خود لوتر پنداري"! طي سخناني به ساحت مقدس ائمه هدي(س) و مراجع عظام اهانت كرد.  گروهك بهزاد نبوي-سازمان منافقين انقلاب اسلامي- به جاي اينكه عضو خود را برجاي خويش بنشانند، طي بيانيهاي به حمايت از او برخواست. در پاسخ به اين اقدام،  "جامعه مدرسين حوزه علميه قم" طي اطلاعيهاي "سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي" را فاقد مشروعيت توصيف و متدينين را از همكاري با آن برحذر داشت. اين گروهك كه خود را با بحران مشروعيت مواجه ديد، براي انحراف افكار عمومي، ايجاد يك شوك خبري در امت اس



:: بازدید از این مطلب : 436
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: