نوشته شده توسط : من

اگر چيز قابل افتخاري داشتيم براي فيلم درجه چندم فرهادي هورا نمي كشيديم



هامون به نقل از کیهان:

سايت ميهن وابسته به علي كشتگر (از سران گروهك منحله فدائيان خلق) و گروهي از روزنامه نگاران زنجيره اي فراري نوشت: جايزه گلدن گلوب به فيلم اصغر فرهادي مبارك است اما... هيجان و هلهله و برخود تبريك گفتن و از خود متشكر بودن ما در اين ماجرا از چه حكايت مي كند؟ از فقدان مطلق تفكر انتقادي تا جايي كه منتقدي مي نويسد «چه اشكالي دارد جوگير شديم ها». خوب، انتظار از روشنفكر اين است كه جوگير نشود. هلهله ها همچنين از تك صدايي كاذب حكايت مي كند و اينكه هيچ كسي ننوشت كه شايد اين جايزه آن قدر هم مهم نبود. اين كه مقدمه اسكار است، تا چند سال پيش خود اسكار هم جدي گرفته نمي شد. صفت اسكاري و هاليوودي تا مدت ها صفت هاي منفي تلقي مي شدند و حالا چطور مظهر افتخار شده اند.
در ادامه اين تحليل قيد شده است: هيجان و هلهله ما از اين حكايت مي كند كه چقدر نيازمند تأييد ديگرانيم؛ از بذل و بخشش صفات حسنه بدون انديشيدن به معني كلمات. يكيش سينماي مستقل. هم اسكاري و هم مستقل. اصلاً اين اصطلاح مستقل با چه منطقي به فيلم «جدايي نادر از سيمين» يا سينماي فرهادي اطلاق مي شود؟ استقلال اقتصادي؟ اين طوري بايد نصف فيلم هاي سينماي ايران را مستقل به حساب آورد و بيشتر از همه فيلم هاي بازاري را. استقلال سبكي و گرايش به سينماي آوانگارد و تماشاگر خاص؟ كه فيلم «جدايي نادر از سيمين» آن هم نيست. هيجان ما از اين هم حكايت مي كند كه ما چه قدر نياز داريم به چيزي افتخار كنيم و روحيه بگيريم و به همين دليل نيز ماجراهايي كه آن قدر مهم نيست، مهم مي شود.
«ميهن» تصريح كرده كه اعطاي اين جايزه به نوعي سياسي بوده و براي زنده نگاه داشتن حوادث پس از سال 1388 اعطا شده حالا آن كه فيلم ربطي به آن ندارد.
در همين حال هوشنگ اسدي در گويانيوز انتقادهاي ديگري را از جوگيري اپوزيسيون سرخورده مطرح كرده و نوشت: در خلوت گلوي هم مي دريديم. جوري مي دريديم كه كيهان تهران حيرت مي كرد و طائب از سرخوشي بر صندلي تاب مي خورد. به جان هم افتاده بوديم. تا... ناگهان نجات بخش از راه رسيد. فيلمي كه رسماً از طرف جمهوري اسلامي براي اسكار معرفي شده بود، صعود براي فتح اولين اسكار را شروع كرد. و «ما» دست كوبان و شادمان براه افتاديم. نه نگاه كرديم، نه شك و نه حتي سؤالي ناچيز كه «اين فيلم چه ربطي و جايي در مبارزه ما دارد؟ شهرتش و موفقيتش به سود منافع ملي ايران است يا آب به آسياب جمهوري اسلامي مي ريزد؟» نه به بانك سرمايه گذار فيلم توجهي كرده بوديم، نه به پخش كننده كه همان دفتر پخش «اخراجي هاي 3» بود. انگار كسي متوجه نشد اين هر دو فيلم بدون كمترين ايراد و سانسور مجوز گرفته اند و ساخته شده اند. از همين وزارت ارشادي كه كارگردان چشم و چراغش زنان سينماي ايران را «روسپي» خوانده، سياست هايش بهرام بيضايي را به آنسوي آبها رانده، جعفر پناهي را به زندان خانگي نشانده، اجازه سفر از بهمن فرمان آراء ستانده و وزير محترمش روز روشن در خانه سينما را بسته است.
وي ادامه مي دهد: موج زده نشويم... هيبيب هورا!... ما دوباره به خلوت برمي گرديم. خنجر بر گلوي خود مي كشيم. راه هم را مي بنديم. آه مي كشيم. ]...[ ناله مي كنيم و عزا مي گيريم و به انتظار مي نشينيم تا كدام هنرپيشه برهنه شود يا... 


منتظر شهادت مصطفی بودم


 

 

//
که
پدر شهید احمدی روشن گفت: من همیشه هر وقت قد و بالای مصطفی را نگاه می‌کردم، احساس می‌کردم ‌آخرین دفعاتی است که پسرم را می‌بینم و واقعیت این است که به عنوان پدر من منتظر شهادت او بودم.

پدر، مادر و همسر شهید مصطفی احمدی روشن میهمان این هفته برنامه "دیروز، امروز، فردا" بودند و در یک برنامه معنوی به ابعاد شخصیتی و فکری این شعید عرصه جهاد علمی پرداختند.

از نکات قابل توجه در این برنامه حس و حال ‌معنوی برنامه و بغض‌های عاشقانه و اشک‌های پنهان پدر شهید احمدی روشن ‌بود.

پدر شهید احمدی‌روشن در این برنامه با قرائت آیه‌ای از قرآن کریم گفت: مصطفی دارای روحیه مذهبی بود و در فعالیت‌های بسیج شرکت می‌کرد و بارزترین ویژگی‌ شخصیتی او خوشرویی از کودکی بود.

مادر شهید احمدی‌روشن نیز از همه مردم ایران و شهرهای مختلف تشکر کرد و گفت: خداوند از سر لطف مصطفی را به خانواده ما داد و این لطف خداوند بود که چنین نعمتی به من داده بود و من همیشه شکرگزار خداوند بوده و هستم.

وی افزود: پدر مصطفی به حلال و حرام توجه خاص داشت و ‌مصطفی را در فضای مذهبی برزگ کرده بودیم. مصطفی بسیار جلسات هیات را دوست داشت و آرزو داشت خانه‌ای بزرگ داشت باشد تا هیات‌های مذهبی امام حسین (ع) در آن رفت و آمد کنند.

همسر شهید احمدی‌روشن در ادامه گفت: مصطفی در دانشگاه صنعتی شریف معاون فرهنگی بسیج بودند. من مسئولیت خاصی نداشتم ولی به بسیج رفت و آمد می‌کردم و بسیار علاقمند بودم که با بچه‌های بسیج باشم. مصطفی بسیار در جهت تحقق اهداف بسیج فعال بود و من مصطفی را رو در رو خیلی نمی‌شناختم اما ‌از شخصیت‌‌ مذهبی و پایبندی به اعتقاداتش شنیده بودم. تا قبل‌ از ازدواج نمی‌دانستم که مصطفی شوخ‌طبع، شاد و انسان خوشرویی است و برخی از ظاهر وی گمان می‌کردند‌ شخص عنقی باشد ولی با شناختی که در زندگی مشترک از او دارم، خوشرویی فوق‌العاده مهربان بود.

پدر شهید در ادامه در پاسخ به این سؤال که روزهای پس شهادت مصطفی را چگونه دیدید و آیا فکر چنین روزهایی را می‌کردید، گفت: تقریبا به گونه‌ای به من الهام شده بود که مصطفی بالاخره به درجه شهادت خواهد رسید. من همیشه هر وقت قد و بالای مصطفی را نگاه می‌کردم، احساس می‌کردم ‌آخرین دفعاتی است که پسرم را می‌بینم و واقعیت این است که به عنوان پدر من منتظر شهادت او بودم.

مادر شهید در همین زمینه گفت: دو سه ماه بود که این مسئله از ذهن من گذشت و هر بار سعی می‌کردم با ذکر صلوات خود را آرام کنم. من حتی در خواب یک لحظه دوری از مصطفی را نمی‌توانستم تحمل کنم. گاهی روحیات او را می‌دیدم و فکر می‌کردم که خداوند که همواره گل‌ها را برای خود انتخاب می‌کند اما چگونه او را هنوز نگه داشته است.

وی در پاسخ به این سؤال که کدام همدردی‌ها بیشتر موجب تسکین شما شده است؟ گفت: همدردی همه مردم در جای خود قابل تقدیر است ولی همدردی مقام معظم رهبری رهبری و سخنان ایشان بسیار برای ما تسکین دهنده بود. من حضور ایشان عرض کردم آقا من جلوی دشمنان گریه نمی‌کنم که آنها شاد شوم اما آقا فرمودند دشمنان غلط می‌کنند شاد شوند، شما هر چه دلتان می‌خواهد گریه کنید.

مجری برنامه پرسید اینکه بسیاری از دانشجویان برای ادامه راه شهید احمدی روشن خواهان تغییر رشته و ادامه راه آن شهید شده‌اند، چه حسی به شما دست می‌دهد؟ که مادر شهید پاسخ داد: با دیدن این شور و شوق بسیار خوشحال می‌شوم چراکه مصطفی دارای هدف مقدس و والایی بود و من به عنوان مادر او دوست دارم که هدفش پر رهرو باشد و راهش ادامه پیدا کند. پست‌های بسیار مهمی به مصطفی پیشنهاد می‌شد، ولی قبول نمی‌کرد اما برای ورود به این کار آنقدر زحمت کشید که بی‌حساب است، بنابراین وقتی می‌‌بینم که دانشجویان می‌خواهند هدف و راه او را ادامه دهند، بسیار خرسند می‌شوم.

همسر شهید احمدی روشن درباره نامه‌ای که از سوی خانواده احمدی روشن نوشته شد، گفت: مصطفی خیلی اهل شعار و تظاهر نبود. وی از صمیم قلب حضرت آقا را قبول داشتند ولی در این زمینه تظاهر نمی‌کرد. وقتی از او سؤال می‌کردم که درباره فلان مسئله نظرت چیست، می‌گفت که هرچه آقا بگوید. یعنی هیچوقت وابسته به فرقه و حزب خاصی نبود هرچند دوستان متعددی از وجهه‌های متعدد داشت ولی وابسته به هیچکدام از آنها نبود و فقط چشم به سخنان مقام معظم رهبری داشت. از آنجا که رهبر معظم انقلاب برای راه‌اندازی سایت نطنز تاکید داشتند، عشق مصطفی این بود که با تمام تلاش برای راه‌اندازی این سایت فعالیت کند و رضایت امام زمان و رهبر معظم انقلاب را کسب کند و این از اعتقاد قلبی او نشأت می‌گرفت.

مادر شهید احمدی روشن درباره سخنرانی خود در روز تشییع شهید احمدی روشن گفت: مصطفی راه والایی را رفته بود و این درست نبود که مادر او بخاطر از دست دادنش در گوشه‌ای بنشیند و فقط بگرید، لذا وظیفه خود دانستم که در جمع تشییع‌کنندگان مصطفی آن سخنان را بگویم. مصطفی با طبقه‌بندی کردن شهدا بسیار مخالف بود و معتقد بود که خداوند می‌داند که هر شهید در چه مقامی قرار دارد، علاوه بر این مصطفی با اینکه پشتوانه دولت محترم بود و برای موفقیت آن هرکاری می‌کرد، اما مقتدا و پیشوای او رهبر معظم انقلاب بود و من باید این را می‌گفتم. 


2تن از نامزدها وابستگي خود به حلقه انحرافي را تكذيب كردند


هامون به نقل از کیهان:

نزديك به جريان متبوع خود دانسته بود، دو تن از آنها با ارسال نمابرهاي جداگانه به كيهان، هرگونه رابطه خود با حلقه انحرافي و شبكه و روزنامه ايران را تكذيب كرده اند.
آقايان فياضي و حسين عادلي سعدآباد در نمابرهاي خود به كيهان مراتب انزجار و تبري شديد خود نسبت به جريان انحرافي را اعلام داشته اند.
گفتني است كه خبر ياد شده به نقل از شبكه ايران وابسته به روزنامه ايران بوده است و شايسته بود اين تكذيبيه ها به جاي كيهان براي سايت مورد اشاره كه منبع خبر بوده است ارسال شود. 


پوزيسيون: پرگويي تنها تخصص خاتمي است!


هامون به نقل از کیهان:

پايگاه اينترنتي روز آنلاين در ارزيابي دعوت طيف افراطيون مدعي اصلاحات به تحريم انتخابات نوشت: خوب يا بد، با توجه به جميع شرايط در حال حاضر، هم چنان اصلاح طلبان تنها نيروهايي هستند كه به عنوان موجوداتي دو زيست در جغرافياي جمهوري اسلامي، رشته هايي هر چند نازك در پيوند با حاكميت دارند كه حاشيه امنيتي، هر چند بسيار كوچك، برايشان فراهم مي كند و هم به دليل نزديك به 30 سال فعاليت در عرصه سياسي، از توان اجرايي و لجستيكي بيشتري براي پيشبرد طرح ها برخوردارند. اما عرصه سياست، عرصه سير در خيالات نيست، تحليل و تصميم گيري براساس آرزوها، نيروي سياسي را به واكنش هاي انفعالي و شكست در برنامه ها مي رساند. اين همان اتفاقي است كه در چند ماه گذشته براي بسياري از اصلاح طلبان و در راس آنها خاتمي، رخ داده است. شكي نيست كه جنبش سبز، جنبشي انتخاباتي بوده اما نكته آن است كه نمي توان و نبايد نام آرزوها و اميدهاي خود را تحليل گذاشت و سپس با باور كردن اين مساله، بر پايه آن به كنش سياسي پرداخت. از همان روز نخستي كه خاتمي و ديگر اصلاح طلبان، شروط خود را براي حضور در انتخابات اعلام كردند، تقريبا همگان متفق القول بودند كه هيچ نشاني در حاكميت براي پذيرفتن اين شروط وجود ندارد.
نويسنده اين تحليل اضافه مي كند: خاتمي و ديگر همراهانش با تاكيد يك جانبه بر شروط خود، سوي ديگر قضيه را فراموش كردند. هرگز پاسخي به اين سوال داده نشد كه اگر حاكميت، اين شروط را قبول نكرد، چه بايد كرد؟ جواب البته روشن، اما به همان اندازه نامشخص بود؛ شركت نمي كنيم! اين كار البته دو ضرر عمده داشت- و دارد؛ نخست آنكه كنش سياسي اصلاح طلبان در انتخابات پيش رو را به چيزي جز قهر سياسي تبديل نمي كند. همان قهري كه اصلاح طلبان پيش از آن با عنوان انفعال آن را نفي كرده بودند. از سوي ديگر، باعث اين نمي شد كه در آستانه انتخابات، با در دست گرفتن كاسه چه كنم، در پي اكسيري براي تاثيرگذاري بر انتخابات باشند. دوستان آن قدر بر آرزوهاي خود به عنوان تحليل تاكيد كردند كه از ياد بردند حاكميتي كه به طور رسمي از اسفند سال 81 پروژه اخراج اصلاح طلبان از حاكميت را رقم زده و در خرداد 88 آن را به ثمر رسانده، صرفا با چند سخنراني و بيانيه، حاضر نيست از پروژه خود دست بكشد.
روز آنلاين ادامه مي دهد: عدم آمادگي لازم براي حالتي كه حاكميت شروط اصلاح طلبان را رد كند، باعث آن شده است كه هر روز بيانيه هاي شداد و غلاظ در ستايش تحريم فعال از سوي گروه هاي مختلف صادر شود. اين بيانيه ها با كلي گويي، پرگويي و لحني شعارگونه- آفاتي كه بلاشك در دوره رياست خاتمي دامنگير نيروهاي سياسي شد- خواستار در پيش گرفتن استراتژي تحريم فعال شده و بر فرمايشي بودن آن تاكيد مي ورزند. اما سوال اساسي در اين ميان، هم چنان مطرح است كه اين تحريم فعال قرار است چگونه و از چه راهي صورت گيرد؟ با كدام پيش زمينه و با كدام آمادگي ذهني؟ و اساسا قرار است چگونه ذهن مردمي را كه تا چندي پيش سخنراني ها و نوشته هاي پرملاط درباره لزوم حضور در انتخابات به عنوان تنها راه رسيدن به دموكراسي را مي خواندند، اكنون به سمت تحريم فعال برد؟ سوگمندانه، با وجود گذشت بيش از دو سال از آغاز جنبش سبز، برخي نيروهاي سياسي، هم چنان در محيط ذهني خودساخته باقي مانده اند و تصور مي كنند كه افكارعمومي، همچون مومي همواره در دست آنهاست و با چند بيانيه، مي توان به آن هر شكلي داد. خطاهاي اصلاح طلبان از فرط تكرار، از حد كمدي و تراژدي نيز گذر كرده است. 


ما اپوزيسيون نيستيم قمپزيسيونيم!


هامون به نقل از کیهان:

نيك آهنگ كوثر با اشاره به سالهاي اقامت خود در خارج كشور، از موضوعي «بسيار عذاب آور» در ميان نيروهاي اپوزيسيون خبر داد و نوشت: آنها فكر مي كنند خبر زماني رخ مي دهد و بايد پوشش داده شود كه از مجراي رأي ملوكانه و تاييد آنها گذشته باشد. وقتي چنين افرادي جرات ندارند درباره كارهاي عادي خود مثل تشكيل جلسه در پاريس و لندن و استكهلم و واشنگتن حرف بزنند- كاري كه براي فعالان سياسي يك امر متداول است و فعال سياسي مگر در جلسه خارج از كشور چه مي كند؟- و فقط خبرنگاراني را دعوت مي كنند كه «همراه» باشند و به جاي انعكاس واقعيت، محرم راز بمانند، به نظر من يك جاي كار ايراد دارد.
وي با لو دادن جلسات سازگارا و مجتبي واحدي با سلطنت طلبان و افراد نزديك رضا ربع پهلوي در پاريس نوشت: آيا كسي به ريشه هاي اين سوالات و مشكلات منطقي و اصولي كه از اين نوع نگاه به اين موضوع ها وجود دارد سخني گفت و در پي رفع آن برآمد به جاي متهم كردن بقيه؟ وقتي مثلا مي فهمي كه قرار است در واشنگتن جلسه اي برگزار شود و يكي منكر مي شود و ديگري تاييد مي كند و بعد متوجه مي شود كه نبايد تاييد مي كرده و قسم و آيه مي آورد كه در «ژنو» برايم ماجرا را خواهد گفت و بعد خودش نمي آيد و نمي گويد، خب آدم حس مي كند يك جاي كار مي لنگد. پاي صداقت مي لنگد، پاي پايبندي به اصول و ارزش هاي اوليه دموكراتيك مي لنگد. پاي احترام بحق دانستن مردم مي لنگد و هزار و يك چيز ديگر.
نيك آهنگ كوثر با هشدار نسبت به تبديل شدن اپوزيسيون به يك فراموشخانه جديد و پر از اسرار منتشر ناشدني و جايي براي پاپوش دوختن نوشت: اينكه مي شنوم در اين جلسات، خبرنگاران متعددي بوده اند اما خبري بيرون نيامده، اين سوال به ذهنم مي رسد كه جايگاه اين دوستان را بازتعريف كنيم. يا روزنامه نگارند، يا نيستند. لابي ايست هستند يا مشاور سياسي يا بازيگر؟ به عنوان منتقد دعوت شده اند كه مباحث را بررسي و عيب يابي كنند يا...؟ مرا ببخشيد، اما به مخالفاني كه پز مي دهند كه چنين مي كنيم و چنان اما هنوز نتوانسته اند برنامه اي داشته باشند، مي گويم «قمپزيسيون».
وي در پايان تاكيد كرد: اين جلسات بايد ساز و كار شفاف داشته باشد نه اينكه تا خبر برگزاري يك جلسه به دنبال جلسه پاريس و ديگر جلسات (مثلا در آوريل) در آمريكا و اسامي دعوت شدگان آمد بيرون، ايميل و تلفن پشت سر هم بيايد كه نه تكذيب مي كنند و نه تاييد و فقط مي خواهند كور باشي و ناشنوا و ناگويا! اپوزيسيوني كه از يك خبر ساده بترسد، كارش زار است. 


تماس منافقین با خانواده برخی از دانشمندان هسته‌ای کشور


هامون به نقل از رجانیوز:

این گزارش حاکی است پس از شهادت شهید شهریاری برنامه‌های ویژه‌ای برای حفاظت از این دانشمندان در نظر گرفته شد و قرار بوده برای این نخبگان جوان از کشور آلمان مرسدس بنزهای ضد گلوله آورده شود اما این موضوع مورد پیگیری قرار نگرفته و بودجه لازم توسط دولت بدان اختصاص نیافته است.

غفلت دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی در حفاظت از این سرمایه‌های گرانقدر، خسارات‌ جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت. همچنین همین گزارش حاکی است منافقین کوردل پس از ترور شهید روشن، ضمن برقراری تماس با خانواده برخی از دانشمندان هسته‌ای کشور در تلاش هستند در دل آنها موجی از رعب و وحشت ایجاد کنند که ممکن است شوهران آنها نیز ترور شوند که البته این تماس‌ها با واکنش های دندان شکن و مثال زدنی خانواده‌های دانشمندان جوان کشور مواجه شده است. 


روزنامه‌نگاراني كه دنبال اغتشاش بودند نه اطلاع‌رسانی!


هامون به نقل از بولتن نیوز:

کاوه قریشی، روزنامه نگار مقیم اروپا در گزارشی که در سایت ضد انقلابی روز آنلاین، با عنوان «ایران در پایین‌ترین رده‌بندی سالانه گزارشگران بدون مرز» منتشر کرده، به تکرار ادعاهای قبلی جریان فتنه و جریان ضد انقلاب در مورد وضعیت آزادی بیان و روزنامه نگاران و وب نگارها در ایران پرداخته و نتیجه گرفته که تعداد زندانیان روزنامه نگار در ایران از هر کشوری بیشتر است.


در پاسخ به این ادعاها، ابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که با گسترش امکانات اینترنت و رسانه‌هاي سايبري، افزایش کمی و تعداد روزنامه ها و هفته نامه ها و امکان انتشار روزنامه توسط گروه های سیاسی اصلاح طلب در دو دهه اخیر، باید شاخص ها و تعاریف اولیه از روزنامه نگار در ذهن ما و همچنین در گزارش نهادهای مرتبط با روزنامه نگاران تغییر کند.





زیرا کسانی که امروز جزو عناصر اصلی جریان جنبش سبز یا فتنه به شمار می روند و یا حامی جریان های ضد انقلاب و گروهک های تروریستی چون سازمان منافقين هستند، را نمی توان در تعریف روزنامه نگار گنجاند. زیرا هر هوادار یا فعال سیاسی و عضو یک حزب و گروه سیاسی به راحتی می تواند ظرف چند دقیقه خود را از طریق اینترنت به یک سایت خبری، وبلاگ یا روزنامه متصل کند و روزنامه ها نیز که تشنه اطلاعات و تحلیل های سیاسی هستند با انتشار مطالب آنها، این امکان را به مخاطبان می دهند که عکس و تحلیل سیاست ورزان را مشاهده کنند.

با این اوصاف، چگونه سازمان های گزارشگر آزادی بیان در جهان، نام بسیاری از افرادی که به بمب گذاری و مبارزه مسلحانه یا عضویت در یک گروه سیاسی اعتقاد دارند و شغل اصلی آنها و محل کسب روزی وارتزاق آنها کاری به غیر از روزنامه نگاری است را "روزنامه نگار" معرفی می کند!

وقتی در ارائه تعریف صنفی از روزنامه نگار، محل ارتزاق و کسب روزی و 6 ساعت حضور در حوزه های خبری و محل روزنامه را در نظر می گیریم، بر چه اساس افرادی که در سال های اخیر در جریان جنبش سبز دستگیر شده اند یا هوادار سازمان ها و گروه های تروریستی بوده اند را روزنامه نگار معرفی می کنیم!

نکته دیگر این که در گزارش "روز آنلاین" به این موضوع اشاره شده که وضعیت روزنامه نگاران در کشورهای روسیه، چین، ترکیه و ایران بدتر شده و با توضیحاتی که ارائه کرده اند به مخاطب روز آنلاین و گزارشگران بدون مرز این پیام را منتقل می کنند که به خاطر تحولات سیاسی این کشورها، وضعیت روزنامه نگاران نیز بدتر شده است. اما جالب این است که با وجود چنین تعریفی و با وجود ارائه تعریف اشتباه از روزنامه نگار و فعال سیاسی، چرا گزارشگران بدون مرز، دیده بان حقوق بشر و کمیته دفاع از روزنامه نگاران و سایر سازمان ها، به مسائل تحولات سیاسی در اروپا و آمریکا و دستگیری های سال های اخیر در پاریس، لندن، نیویورک و شهرهای مختلف آمریکا و اروپا اشاره ندارند، چرا انبوه جوانانی که در اینترنت به اطلاع رسانی، وبنگاری، روزنامه نگاری و... مشغول بوده اند و در جریان اعتراضات اخیر دستگیر شده اند، علاقه مند نیستند؟!



اگر روزنامه نگاران با تعریف گزارشگران بدون مرز در ایران، روسیه، چین، ترکیه و سوریه با محدودیت بیشتری مواجه شده اند، چرا به مسائل این قشر با این تعریف متاثر از دنیای سیاست در اروپا و آمریکا اشاره نمی شود؟


براین اساس، نتیجه می گیریم که دنیای غرب که منتقد و رقیب کشورهای چین و ایران و روسیه و.. است و دشمنان جمهوری اسلامی ضد انقلاب و حامیان جنبش سبز، از هر گزارش و نکته ای که در ارتباط با ایران باشد، پرچمی می سازند تا لیست سیاه نمایی خود را تکمیل کنند و هر سال تکرار کنند.

و گرنه کسانی که در ایران در سه دهه گذشته به انتشار روزنامه مشغول بوده اند و در چارچوب قانون حرکت کرده اند، با وجود مشکلات مالی و محدودیت های موجود، چنین تعریفی در ذهن خود ندارند که محدودتر از آمریکا و اروپا هستند و طبق اظهار نظری که همکاران روزنامه نگار در لندن، نیویورک و واشنگتن از روش کار خود ارائه می دهند، تفاوت زیادی بین فعالیت روزنامه نگار در ایران و کشورهای دیگر نیست. اما به خاطر تفاوت ساختاری در تعریف سیاست ورزی با روزنامه نگاری در کشورهای مختلف، در کشوری مانند ایران، ارتباط روزنامه ها با احزاب و فعالان سیاسی، بیشتر است و همین امر باعث شده که روزنامه ها به تریبون احزاب و حزب حاکم و حزب منتقد دولت تبدیل شوند و در نتیجه بسیاری از فعالان سیاسی، روزنامه نگار معرفی می شوند.

کاوه قریشی و بسیاری از همکاران ایشان به خوبی آگاه هستند که در سال های اخیر بسیاری از سیاست ورزان ایران از سال های قبل و بعد از انقلاب، صاحب روزنامه بوده اند و در کنار کسب و کار و فعالیت سیاسی خود، به روزنامه علاقه مند بوده اند و تحریریه و شورای سردبیری بسیاری از روزنامه ها به گواهی بسیاری از روزنامه نگاران مستقل از سیاست، مملو از حضور وزرا، معاونان وزیر، پدران معنوی جریان های سیاسی، نمایندگان مجلس و... بوده است.

با این تعریف و این شرایط، آیا انصافا می توان وضعیت سیاست مداران و معترضان و کسانی که پس از جریان جنبش سبز و تحولاتی که کشور را به آشوب و فتنه ای بزرگ هدایت کرد، معادل وضعیت روزنامه نگاران در ایران معرفی کرد.

در گزارش روز آنلاین آمده، که روسیه به علت خشونت‌های پس از انتخابات مورد مناقشه ریاست جمهوری با قرار گرفتن در جایگاه ۱۶۸‌ام جدول، ۱۴ رتبه نسبت به سالهای گذشته سقوط کرده است.

ترکیه به عنوان دیگر همسایه ایران در جدول بندی جدید رتبه ۱۴۸ را به دست آورده است که گزارشگران بدون مرز آن را یک "پس رفت فاحش" دانسته است: "برخلاف وعده‌های اصلاحات، دستگاه قضایی دستور بازداشت جمعی روزنامه‌نگاران را صادر می‌کند، امری که از زمان کودتا و حکومت نظامی بر ترکیه بی‌سابقه بود."

اما اگر به تحولات سه سال اخیر در ایران و سوریه توجه کنیم، وضعیت پیش آمده برای رسانه ها نیز متاثر از تحولات سیاسی است و البته همین وضعیت برای انگلستان، آمریکا و فرانسه و.... نیز پیش آمده و جنبش وال استریت و بهار عربی و موج اعتراضات در کشورهای جهان کمتر از تحولات جنبش سبز ایران نبوده است، حال عجیب است که شاخص های گزارشگران بدون مرز، بازهم نوک حملات خود را متوجه ایران و سوریه و چین ساخته و منتقدان سرسخت آمریکا در این موضوع، بیش از سایر کشورها مورد توجه بوده اند.

اما آیا وضعیت لیبی، مصر، یمن، عربستان، عراق، و کشورهای اروپایی و... انصافا کمتر از وضعیت ایران قابل توجه است؟! آيا به راستي وضعيت روزنامه‌نگاران مستقل در اروپا و آمريكا وضعيت خوبي است؟ آيا به محض اينكه از سياست‌هاي دولت ليبرال سرمايه داري انتقاد مي كنند مورد بدترين هجمه ها قرار نمي گيرند؟ ماجراي مايكل مور و برخورد فاشيستي با نظريات او از سوي دولت ايالات متحده ك يادتان هست؟!

بر این اساس، روشن است که گزارشگران بدون مرز و سازمان های نظیر آن مقبولیت و شاخص های شفاف برای بررسی وضعیت روزنامه نگاران در جهان را ندارند زیرا سیاسی برخورد می کنند و فشار برایران و روسیه و چین و سوریه و ترکیه و.... برنامه آنهاست. اگر اين نيست پس چرا تمامي كشورهايي كه باسياست هاي سلطه طلبانه غرب مخالف هستند در ليست بدترين هاي اين گزارش قرار گرفته اند؟!

سایت روز آنلاین و ضد انقلاب و مخالفان نظام نیز با چنین تحلیل هایی، به دنبال افزایش فشار و سیاه نمایی بیشتر هستند و طبیعی است که وقتی مبنا غلط باشد، شایستگی و صلاحیت برای بررسی یک موضوع میدانی و علمی و حرفه ای مانند وضعیت روزنامه نگاری در ایران از بین می رود و نمی توان روی چنین گزارش هایی حساب باز کرد.



از سوی دیگر روزنامه نگارانی مانند کاوه قریشی بهتر است که وضعیت هر فعال سیاسی یا آشوبگری را که ادعا می کنند روزنامه نگار است بررسی کنند تا مشخص شود که واقعا تعریف روزنامه نگار به آنها اطلاق می شود یا حامی یک گروهک یا جریان سیاسی خاص هستند

البته روزنامه نگار بدون موضع سیاسی نیست اما حداقل یک تعریف دارد که از این راه ارتزاق می کند یا مشغله اصلی و تعداد ساعت کار عمده او مربوط به روزنامه نگاری است و اگر نماینده مجلس بوده یا یک فعال سیاسی، و حالا به خاطر حوادث بعد از انتخابات 88 در زندان است نمی توان به او لقب روزنامه نگار داد.

روز آنلاین همچنین به روند صعودی خروج روزنامه نگاران اشاره کرده است، در حالی که بسیاری از این روزنامه نگاران معتقدند که خروج آنها باعث وضعیت بهتری نشده و از نظر جایگاه اجتماعی، فعالیت روزنامه نگاری و کسب درآمد و زندگی به مراتب شرایط پایین تری نسبت به داخل ایران دارند و برخی به این بهانه تقاضای پناهندگی و مهاجرت داشته اند. بنابراین نمی توان خروج بسیاری از افراد با عنوان روزنامه نگار به این بهانه را شاخصی برای وضعیت روزنامه نگاری دانست. زیرا ما بسیاری از این افراد را که ادعا می کنند روزنامه نگار هستند را می شناسیم و سابقه و نحوه فعالیت بسیاری از آنها را به یاد داریم که اکثر آنها با چند مقاله در روزنامه ها حالا ادعای روزنامه نگاری کرده اند و به این بهانه خود را ساکن یکی از کشورهای اروپایی و آمریکایی کردند. از طرفي ديگر بايد اين سؤال را پرسيد كه اين روزنامه نگاران به چه دليلي از كشور خارج شده اند؟ آيا جز اين است كه بعد از فتنه 88 دست بسياري از اين روزنامه نگاران رو شده و مشخص شد كه دست آنها در دست رسانه هاي بيگانه و چشم آنها در چشم نيروهاي مخالف جمهوري اسلامي بوده است؟ آيا هيچ نظامي اجازه فعاليت به روزنامه نگاراني از اين دست را مي دهد آن هم با وجودي كه مي داند هدف اين اشخاص از روزنامه نگاري، نه يك فعاليت رسانه اي و فرهنگي كه مخالفت و ضربه زدن به نظام است؟ كدام سيستم و نظامي حاضر است به چنين افرادي اجاز جولان بدهد؟

روز آنلاین ادعا کرده که ۴۲ ایرانی در میان ۱۷۹ زندانی مطبوعات جهان حضور دارند و 30 روزنامه نگار و 22 وبنگار اکنون در ایران بازداشت و زندانی هستند. در حالی که اگر نگاهی به لیست این افراد بیندازیم خواهیم دانست که اکثر آنها ارتباط تنگاتنگی با فعالیت های سیاسی و احزاب و گروهک ها دارند و عنوان روزنامه نگار در اولویت کاری دوم و چندم آنها بوده است و حرفه اصلی آنها روزنامه نگار نیست.

کاوه قریشی در گزارش خود به اسامی وافرادی اشاره داشته که در سال های اخیر به همکاری با ضد انقلاب و دشمنان کشور مشغول بوده اند و آنها را در ردیف روزنامه نگاران قرار داده است. در حالی که همکاری با ضد انقلاب و احزاب و گروهک ها را نمی توان یک فعالیت روزنامه نگاری و اطلاع رسانی صرف دانست و بسیاری از افرادی که در سال های اخیر در ایران بازداشت یا زندانی بوده اند و گزارشگران بدون مرز یا دیده بان حقوق بشر یا کمیته "حمایت از روزنامه‌نگاران" به آنها اشاره کرده اند، اکثرا در رابطه با اعمال ضد انقلاب، گروهک های تروریستی، جریان فتنه و... به تخلفات آشکار و خلاف قانون و مغایر با امنیت ملی مشغول بوده اند. 


ژنرال دمپسي: درگيري با ايران يعني اثرات بسيار منفي بر اقتصاد و امنيت آمريكا


رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا تصريح كرد: درگيري نظامي با ايران در مقطع فعلي توجيه پذير نيست و مي تواند اثرات بسيار منفي اقتصادي و امنيتي براي آمريكا داشته باشد.
ژنرال مارتين دمپسي كه اخيراً سفري به تل آويو داشت، درگفت وگو با مجله «نشنال جورنال» تصريح كرد: جنگ با ايران به تزلزل در منطقه مي انجامد و تأثيرات منفي شديد بر اقتصاد آمريكا خواهد داشت.
وي گفت: درگيري نظامي با ايران حقيقتاً براي آمريكا بي ثبات كننده خواهد بود. من فقط از ديدگاه امنيتي حرف مي زنم بلكه بي ثباتي اقتصادي هم مي تواند پيامد اين درگيري باشد. من پيامي مشابه را به مقامات ارشد اسرائيل دادم و مذاكراتي صريح با آنها داشتم.
دمپسي همچنين گفته است: بايد به فشار اقتصادي فرصت داد و اولويت اصلي ما پيشگيري است.
گفتني است بنابر اظهارات لئون پانه تا وزير دفاع آمريكا، پنتاگون نيروهاي نظامي خود را به ميزان يكصد هزار نفر كاهش مي دهد. همچنين بودجه دفاعي آمريكا طي 10 سال ، حدود 500 ميليارد دلار كاهش خواهد يافت. اين تصميمات به خاطر گسترش بحران كسري بودجه آمريكا و با فشار كنگره اتخاذ شده است. 

اسكوبار: با هر گام ايران به جلوآمريكا خط قرمز خود را عقب مي كشد



«انزواي ايران به واسطه تحريم ها افسانه است و تمام تلاش آمريكا اين است كه به اين بهانه ارزش دلار را در برابر يورو و پول چين حفظ كند».
پيه اسكوبار در روزنامه آسيا تايمز نوشت: انزواي ايران به اين سادگي ها نيست. بگذاريد اول از خط قرمزها شروع كنيم. خط قرمز نهايي واشنگتن را مستقيماً از دهان خودش بشنويم. به تازگي لئون پانه تا وزير دفاع آمريكا گفت: «خط قرمز ما براي ايران اين است كه سعي نكند سلاح هسته اي بسازند. اين براي ما خط قرمز است». و چه عجيب است كه اين خطوط قرمز مرتب عقب تر مي روند. روزگاري خط قرمز براي واشنگتن «غني سازي» اورانيوم بود. حالا خط قرمز به رخ كشيدن سلاح هسته اي است. به ياد داشته باشيد كه از سال 2005، رهبر ايران تأكيد كرده است كه اين كشور در پي ساختن سلاح هسته اي نيست. تازه ترين ارزيابي اطلاعاتي ملي درباره ايران كه از سوي جامعه امنيتي آمريكا تهيه شده است تأكيد مشابهي دارد كه ايران در واقع در حال ساختن سلاح هسته اي نيست. اما اگر هيچ «خط قرمز»ي در ميان نباشد بلكه پاي چيزي يكسره متفاوت در ميان باشد چه؟ اسم اش را بگذاريد خط دلارهاي نفتي.
آسيا تايمز با اشاره به تحريم هاي مصوب كنگره آمريكا عليه ايران نوشت: آمريكا در موقعيتي نيست كه به ايران حمله نظامي كند. اين كار همه ايراني ها را پشت حكومت متحد مي كند. علاوه بر اين، درباره برنامه هسته اي، پاي غرور ملي در ميان است. انتظار آمريكا براي اينكه تحريم ها ممكن است باعث عقب نشيني ايران شود، به خيال واهي نزديك تر است. اما از سوي ديگر تحريم هاي نفتي مي تواند باعث تقويت صادرات غيرنفتي و رونق صنايع در ايران شود.
اين روزنامه چاپ هنگ كنگ با مرور مفصل روابط گسترده ايران با روسيه و چين و كشورهاي شرق آسيا و آمريكاي لاتين انزوا را بي معنا خوانده و نوشت: ايران مدام از مبادلات دلاري خود با كشورها كم مي كند از جمله در مناسباتش با چين و هند و روسيه. از آن سو دنياي در حال توسعه به بحران عميق غرب آتلانتيك نگاه مي كند و چيزي كه مي بيند بدهي هاي عظيم آمريكاست و چاپ دلارهاي بي پشتوانه. منطقه يورو هم بحراني است. خط پولي را دنبال كنيد و تحريم ها و حوادث تنگه هرمز را كنار بگذاريد. يك دليل كليدي براي بالا گرفتن بحران همين حركت بر زمين زدن دلار نفتي به عنوان ارز مبادله كالاهاست. اين حركت به رهبري ايران جلو مي رود و نهايتاً واشنگتن نگران است كه نه فقط با ايران بلكه با روسيه و چين به عنوان رقباي راهبردي طرف شده است. البته تعهد چند دهه برخي كشورهاي جنوب خليج فارس براي استفاده از دلارهاي نفتي، اين كشورها را تبديل به ضميمه فرافكني قدرت پنتاگون در سراسر خاورميانه كرده است.
پيه اسكوبار در پايان نوشت: ماشيني جهنمي به آهستگي دلار يعني همه ارز ذخيره جهاني را خرد مي كند و ايران در اين ماشين نقش يك چرخ دنده را ايفا مي كند كه واشنگتن روي آن متمركز شده است. درام رواني بزرگ تر به سقوط دلار مربوط مي شود نه به خليج فارس يا بمب اتمي ناموجود ايران.
 

 





:: بازدید از این مطلب : 319
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 بهمن 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: