نوشته شده توسط : من
وزیر خارجه سابق اسرائیل؛ رهبر افتخاری جنبش سبز + عکس |
هامون به نقل از کیهان:
سايت ميهن وابسته به علي كشتگر (از سران گروهك منحله فدائيان خلق) و گروهي از روزنامه نگاران زنجيره اي فراري نوشت: جايزه گلدن گلوب به فيلم اصغر فرهادي مبارك است اما... هيجان و هلهله و برخود تبريك گفتن و از خود متشكر بودن ما در اين ماجرا از چه حكايت مي كند؟ از فقدان مطلق تفكر انتقادي تا جايي كه منتقدي مي نويسد «چه اشكالي دارد جوگير شديم ها». خوب، انتظار از روشنفكر اين است كه جوگير نشود. هلهله ها همچنين از تك صدايي كاذب حكايت مي كند و اينكه هيچ كسي ننوشت كه شايد اين جايزه آن قدر هم مهم نبود. اين كه مقدمه اسكار است، تا چند سال پيش خود اسكار هم جدي گرفته نمي شد. صفت اسكاري و هاليوودي تا مدت ها صفت هاي منفي تلقي مي شدند و حالا چطور مظهر افتخار شده اند.
در ادامه اين تحليل قيد شده است: هيجان و هلهله ما از اين حكايت مي كند كه چقدر نيازمند تأييد ديگرانيم؛ از بذل و بخشش صفات حسنه بدون انديشيدن به معني كلمات. يكيش سينماي مستقل. هم اسكاري و هم مستقل. اصلاً اين اصطلاح مستقل با چه منطقي به فيلم «جدايي نادر از سيمين» يا سينماي فرهادي اطلاق مي شود؟ استقلال اقتصادي؟ اين طوري بايد نصف فيلم هاي سينماي ايران را مستقل به حساب آورد و بيشتر از همه فيلم هاي بازاري را. استقلال سبكي و گرايش به سينماي آوانگارد و تماشاگر خاص؟ كه فيلم «جدايي نادر از سيمين» آن هم نيست. هيجان ما از اين هم حكايت مي كند كه ما چه قدر نياز داريم به چيزي افتخار كنيم و روحيه بگيريم و به همين دليل نيز ماجراهايي كه آن قدر مهم نيست، مهم مي شود.
«ميهن» تصريح كرده كه اعطاي اين جايزه به نوعي سياسي بوده و براي زنده نگاه داشتن حوادث پس از سال 1388 اعطا شده حالا آن كه فيلم ربطي به آن ندارد.
در همين حال هوشنگ اسدي در گويانيوز انتقادهاي ديگري را از جوگيري اپوزيسيون سرخورده مطرح كرده و نوشت: در خلوت گلوي هم مي دريديم. جوري مي دريديم كه كيهان تهران حيرت مي كرد و طائب از سرخوشي بر صندلي تاب مي خورد. به جان هم افتاده بوديم. تا... ناگهان نجات بخش از راه رسيد. فيلمي كه رسماً از طرف جمهوري اسلامي براي اسكار معرفي شده بود، صعود براي فتح اولين اسكار را شروع كرد. و «ما» دست كوبان و شادمان براه افتاديم. نه نگاه كرديم، نه شك و نه حتي سؤالي ناچيز كه «اين فيلم چه ربطي و جايي در مبارزه ما دارد؟ شهرتش و موفقيتش به سود منافع ملي ايران است يا آب به آسياب جمهوري اسلامي مي ريزد؟» نه به بانك سرمايه گذار فيلم توجهي كرده بوديم، نه به پخش كننده كه همان دفتر پخش «اخراجي هاي 3» بود. انگار كسي متوجه نشد اين هر دو فيلم بدون كمترين ايراد و سانسور مجوز گرفته اند و ساخته شده اند. از همين وزارت ارشادي كه كارگردان چشم و چراغش زنان سينماي ايران را «روسپي» خوانده، سياست هايش بهرام بيضايي را به آنسوي آبها رانده، جعفر پناهي را به زندان خانگي نشانده، اجازه سفر از بهمن فرمان آراء ستانده و وزير محترمش روز روشن در خانه سينما را بسته است.
وي ادامه مي دهد: موج زده نشويم... هيبيب هورا!... ما دوباره به خلوت برمي گرديم. خنجر بر گلوي خود مي كشيم. راه هم را مي بنديم. آه مي كشيم. ]...[ ناله مي كنيم و عزا مي گيريم و به انتظار مي نشينيم تا كدام هنرپيشه برهنه شود يا...
پدر، مادر و همسر شهید مصطفی احمدی روشن میهمان این هفته برنامه "دیروز، امروز، فردا" بودند و در یک برنامه معنوی به ابعاد شخصیتی و فکری این شعید عرصه جهاد علمی پرداختند.
از نکات قابل توجه در این برنامه حس و حال معنوی برنامه و بغضهای عاشقانه و اشکهای پنهان پدر شهید احمدی روشن بود.
پدر شهید احمدیروشن در این برنامه با قرائت آیهای از قرآن کریم گفت: مصطفی دارای روحیه مذهبی بود و در فعالیتهای بسیج شرکت میکرد و بارزترین ویژگی شخصیتی او خوشرویی از کودکی بود.
مادر شهید احمدیروشن نیز از همه مردم ایران و شهرهای مختلف تشکر کرد و گفت: خداوند از سر لطف مصطفی را به خانواده ما داد و این لطف خداوند بود که چنین نعمتی به من داده بود و من همیشه شکرگزار خداوند بوده و هستم.
وی افزود: پدر مصطفی به حلال و حرام توجه خاص داشت و مصطفی را در فضای مذهبی برزگ کرده بودیم. مصطفی بسیار جلسات هیات را دوست داشت و آرزو داشت خانهای بزرگ داشت باشد تا هیاتهای مذهبی امام حسین (ع) در آن رفت و آمد کنند.
همسر شهید احمدیروشن در ادامه گفت: مصطفی در دانشگاه صنعتی شریف معاون فرهنگی بسیج بودند. من مسئولیت خاصی نداشتم ولی به بسیج رفت و آمد میکردم و بسیار علاقمند بودم که با بچههای بسیج باشم. مصطفی بسیار در جهت تحقق اهداف بسیج فعال بود و من مصطفی را رو در رو خیلی نمیشناختم اما از شخصیت مذهبی و پایبندی به اعتقاداتش شنیده بودم. تا قبل از ازدواج نمیدانستم که مصطفی شوخطبع، شاد و انسان خوشرویی است و برخی از ظاهر وی گمان میکردند شخص عنقی باشد ولی با شناختی که در زندگی مشترک از او دارم، خوشرویی فوقالعاده مهربان بود.
پدر شهید در ادامه در پاسخ به این سؤال که روزهای پس شهادت مصطفی را چگونه دیدید و آیا فکر چنین روزهایی را میکردید، گفت: تقریبا به گونهای به من الهام شده بود که مصطفی بالاخره به درجه شهادت خواهد رسید. من همیشه هر وقت قد و بالای مصطفی را نگاه میکردم، احساس میکردم آخرین دفعاتی است که پسرم را میبینم و واقعیت این است که به عنوان پدر من منتظر شهادت او بودم.
مادر شهید در همین زمینه گفت: دو سه ماه بود که این مسئله از ذهن من گذشت و هر بار سعی میکردم با ذکر صلوات خود را آرام کنم. من حتی در خواب یک لحظه دوری از مصطفی را نمیتوانستم تحمل کنم. گاهی روحیات او را میدیدم و فکر میکردم که خداوند که همواره گلها را برای خود انتخاب میکند اما چگونه او را هنوز نگه داشته است.
وی در پاسخ به این سؤال که کدام همدردیها بیشتر موجب تسکین شما شده است؟ گفت: همدردی همه مردم در جای خود قابل تقدیر است ولی همدردی مقام معظم رهبری رهبری و سخنان ایشان بسیار برای ما تسکین دهنده بود. من حضور ایشان عرض کردم آقا من جلوی دشمنان گریه نمیکنم که آنها شاد شوم اما آقا فرمودند دشمنان غلط میکنند شاد شوند، شما هر چه دلتان میخواهد گریه کنید.
مجری برنامه پرسید اینکه بسیاری از دانشجویان برای ادامه راه شهید احمدی روشن خواهان تغییر رشته و ادامه راه آن شهید شدهاند، چه حسی به شما دست میدهد؟ که مادر شهید پاسخ داد: با دیدن این شور و شوق بسیار خوشحال میشوم چراکه مصطفی دارای هدف مقدس و والایی بود و من به عنوان مادر او دوست دارم که هدفش پر رهرو باشد و راهش ادامه پیدا کند. پستهای بسیار مهمی به مصطفی پیشنهاد میشد، ولی قبول نمیکرد اما برای ورود به این کار آنقدر زحمت کشید که بیحساب است، بنابراین وقتی میبینم که دانشجویان میخواهند هدف و راه او را ادامه دهند، بسیار خرسند میشوم.
همسر شهید احمدی روشن درباره نامهای که از سوی خانواده احمدی روشن نوشته شد، گفت: مصطفی خیلی اهل شعار و تظاهر نبود. وی از صمیم قلب حضرت آقا را قبول داشتند ولی در این زمینه تظاهر نمیکرد. وقتی از او سؤال میکردم که درباره فلان مسئله نظرت چیست، میگفت که هرچه آقا بگوید. یعنی هیچوقت وابسته به فرقه و حزب خاصی نبود هرچند دوستان متعددی از وجهههای متعدد داشت ولی وابسته به هیچکدام از آنها نبود و فقط چشم به سخنان مقام معظم رهبری داشت. از آنجا که رهبر معظم انقلاب برای راهاندازی سایت نطنز تاکید داشتند، عشق مصطفی این بود که با تمام تلاش برای راهاندازی این سایت فعالیت کند و رضایت امام زمان و رهبر معظم انقلاب را کسب کند و این از اعتقاد قلبی او نشأت میگرفت.
مادر شهید احمدی روشن درباره سخنرانی خود در روز تشییع شهید احمدی روشن گفت: مصطفی راه والایی را رفته بود و این درست نبود که مادر او بخاطر از دست دادنش در گوشهای بنشیند و فقط بگرید، لذا وظیفه خود دانستم که در جمع تشییعکنندگان مصطفی آن سخنان را بگویم. مصطفی با طبقهبندی کردن شهدا بسیار مخالف بود و معتقد بود که خداوند میداند که هر شهید در چه مقامی قرار دارد، علاوه بر این مصطفی با اینکه پشتوانه دولت محترم بود و برای موفقیت آن هرکاری میکرد، اما مقتدا و پیشوای او رهبر معظم انقلاب بود و من باید این را میگفتم.
هامون به نقل از کیهان:
نزديك به جريان متبوع خود دانسته بود، دو تن از آنها با ارسال نمابرهاي جداگانه به كيهان، هرگونه رابطه خود با حلقه انحرافي و شبكه و روزنامه ايران را تكذيب كرده اند.
آقايان فياضي و حسين عادلي سعدآباد در نمابرهاي خود به كيهان مراتب انزجار و تبري شديد خود نسبت به جريان انحرافي را اعلام داشته اند.
گفتني است كه خبر ياد شده به نقل از شبكه ايران وابسته به روزنامه ايران بوده است و شايسته بود اين تكذيبيه ها به جاي كيهان براي سايت مورد اشاره كه منبع خبر بوده است ارسال شود.
هامون به نقل از کیهان:
پايگاه اينترنتي روز آنلاين در ارزيابي دعوت طيف افراطيون مدعي اصلاحات به تحريم انتخابات نوشت: خوب يا بد، با توجه به جميع شرايط در حال حاضر، هم چنان اصلاح طلبان تنها نيروهايي هستند كه به عنوان موجوداتي دو زيست در جغرافياي جمهوري اسلامي، رشته هايي هر چند نازك در پيوند با حاكميت دارند كه حاشيه امنيتي، هر چند بسيار كوچك، برايشان فراهم مي كند و هم به دليل نزديك به 30 سال فعاليت در عرصه سياسي، از توان اجرايي و لجستيكي بيشتري براي پيشبرد طرح ها برخوردارند. اما عرصه سياست، عرصه سير در خيالات نيست، تحليل و تصميم گيري براساس آرزوها، نيروي سياسي را به واكنش هاي انفعالي و شكست در برنامه ها مي رساند. اين همان اتفاقي است كه در چند ماه گذشته براي بسياري از اصلاح طلبان و در راس آنها خاتمي، رخ داده است. شكي نيست كه جنبش سبز، جنبشي انتخاباتي بوده اما نكته آن است كه نمي توان و نبايد نام آرزوها و اميدهاي خود را تحليل گذاشت و سپس با باور كردن اين مساله، بر پايه آن به كنش سياسي پرداخت. از همان روز نخستي كه خاتمي و ديگر اصلاح طلبان، شروط خود را براي حضور در انتخابات اعلام كردند، تقريبا همگان متفق القول بودند كه هيچ نشاني در حاكميت براي پذيرفتن اين شروط وجود ندارد.
نويسنده اين تحليل اضافه مي كند: خاتمي و ديگر همراهانش با تاكيد يك جانبه بر شروط خود، سوي ديگر قضيه را فراموش كردند. هرگز پاسخي به اين سوال داده نشد كه اگر حاكميت، اين شروط را قبول نكرد، چه بايد كرد؟ جواب البته روشن، اما به همان اندازه نامشخص بود؛ شركت نمي كنيم! اين كار البته دو ضرر عمده داشت- و دارد؛ نخست آنكه كنش سياسي اصلاح طلبان در انتخابات پيش رو را به چيزي جز قهر سياسي تبديل نمي كند. همان قهري كه اصلاح طلبان پيش از آن با عنوان انفعال آن را نفي كرده بودند. از سوي ديگر، باعث اين نمي شد كه در آستانه انتخابات، با در دست گرفتن كاسه چه كنم، در پي اكسيري براي تاثيرگذاري بر انتخابات باشند. دوستان آن قدر بر آرزوهاي خود به عنوان تحليل تاكيد كردند كه از ياد بردند حاكميتي كه به طور رسمي از اسفند سال 81 پروژه اخراج اصلاح طلبان از حاكميت را رقم زده و در خرداد 88 آن را به ثمر رسانده، صرفا با چند سخنراني و بيانيه، حاضر نيست از پروژه خود دست بكشد.
روز آنلاين ادامه مي دهد: عدم آمادگي لازم براي حالتي كه حاكميت شروط اصلاح طلبان را رد كند، باعث آن شده است كه هر روز بيانيه هاي شداد و غلاظ در ستايش تحريم فعال از سوي گروه هاي مختلف صادر شود. اين بيانيه ها با كلي گويي، پرگويي و لحني شعارگونه- آفاتي كه بلاشك در دوره رياست خاتمي دامنگير نيروهاي سياسي شد- خواستار در پيش گرفتن استراتژي تحريم فعال شده و بر فرمايشي بودن آن تاكيد مي ورزند. اما سوال اساسي در اين ميان، هم چنان مطرح است كه اين تحريم فعال قرار است چگونه و از چه راهي صورت گيرد؟ با كدام پيش زمينه و با كدام آمادگي ذهني؟ و اساسا قرار است چگونه ذهن مردمي را كه تا چندي پيش سخنراني ها و نوشته هاي پرملاط درباره لزوم حضور در انتخابات به عنوان تنها راه رسيدن به دموكراسي را مي خواندند، اكنون به سمت تحريم فعال برد؟ سوگمندانه، با وجود گذشت بيش از دو سال از آغاز جنبش سبز، برخي نيروهاي سياسي، هم چنان در محيط ذهني خودساخته باقي مانده اند و تصور مي كنند كه افكارعمومي، همچون مومي همواره در دست آنهاست و با چند بيانيه، مي توان به آن هر شكلي داد. خطاهاي اصلاح طلبان از فرط تكرار، از حد كمدي و تراژدي نيز گذر كرده است.
هامون به نقل از کیهان:
نيك آهنگ كوثر با اشاره به سالهاي اقامت خود در خارج كشور، از موضوعي «بسيار عذاب آور» در ميان نيروهاي اپوزيسيون خبر داد و نوشت: آنها فكر مي كنند خبر زماني رخ مي دهد و بايد پوشش داده شود كه از مجراي رأي ملوكانه و تاييد آنها گذشته باشد. وقتي چنين افرادي جرات ندارند درباره كارهاي عادي خود مثل تشكيل جلسه در پاريس و لندن و استكهلم و واشنگتن حرف بزنند- كاري كه براي فعالان سياسي يك امر متداول است و فعال سياسي مگر در جلسه خارج از كشور چه مي كند؟- و فقط خبرنگاراني را دعوت مي كنند كه «همراه» باشند و به جاي انعكاس واقعيت، محرم راز بمانند، به نظر من يك جاي كار ايراد دارد.
وي با لو دادن جلسات سازگارا و مجتبي واحدي با سلطنت طلبان و افراد نزديك رضا ربع پهلوي در پاريس نوشت: آيا كسي به ريشه هاي اين سوالات و مشكلات منطقي و اصولي كه از اين نوع نگاه به اين موضوع ها وجود دارد سخني گفت و در پي رفع آن برآمد به جاي متهم كردن بقيه؟ وقتي مثلا مي فهمي كه قرار است در واشنگتن جلسه اي برگزار شود و يكي منكر مي شود و ديگري تاييد مي كند و بعد متوجه مي شود كه نبايد تاييد مي كرده و قسم و آيه مي آورد كه در «ژنو» برايم ماجرا را خواهد گفت و بعد خودش نمي آيد و نمي گويد، خب آدم حس مي كند يك جاي كار مي لنگد. پاي صداقت مي لنگد، پاي پايبندي به اصول و ارزش هاي اوليه دموكراتيك مي لنگد. پاي احترام بحق دانستن مردم مي لنگد و هزار و يك چيز ديگر.
نيك آهنگ كوثر با هشدار نسبت به تبديل شدن اپوزيسيون به يك فراموشخانه جديد و پر از اسرار منتشر ناشدني و جايي براي پاپوش دوختن نوشت: اينكه مي شنوم در اين جلسات، خبرنگاران متعددي بوده اند اما خبري بيرون نيامده، اين سوال به ذهنم مي رسد كه جايگاه اين دوستان را بازتعريف كنيم. يا روزنامه نگارند، يا نيستند. لابي ايست هستند يا مشاور سياسي يا بازيگر؟ به عنوان منتقد دعوت شده اند كه مباحث را بررسي و عيب يابي كنند يا...؟ مرا ببخشيد، اما به مخالفاني كه پز مي دهند كه چنين مي كنيم و چنان اما هنوز نتوانسته اند برنامه اي داشته باشند، مي گويم «قمپزيسيون».
وي در پايان تاكيد كرد: اين جلسات بايد ساز و كار شفاف داشته باشد نه اينكه تا خبر برگزاري يك جلسه به دنبال جلسه پاريس و ديگر جلسات (مثلا در آوريل) در آمريكا و اسامي دعوت شدگان آمد بيرون، ايميل و تلفن پشت سر هم بيايد كه نه تكذيب مي كنند و نه تاييد و فقط مي خواهند كور باشي و ناشنوا و ناگويا! اپوزيسيوني كه از يك خبر ساده بترسد، كارش زار است.
هامون به نقل از رجانیوز:
این گزارش حاکی است پس از شهادت شهید شهریاری برنامههای ویژهای برای حفاظت از این دانشمندان در نظر گرفته شد و قرار بوده برای این نخبگان جوان از کشور آلمان مرسدس بنزهای ضد گلوله آورده شود اما این موضوع مورد پیگیری قرار نگرفته و بودجه لازم توسط دولت بدان اختصاص نیافته است.
غفلت دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی در حفاظت از این سرمایههای گرانقدر، خسارات جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت. همچنین همین گزارش حاکی است منافقین کوردل پس از ترور شهید روشن، ضمن برقراری تماس با خانواده برخی از دانشمندان هستهای کشور در تلاش هستند در دل آنها موجی از رعب و وحشت ایجاد کنند که ممکن است شوهران آنها نیز ترور شوند که البته این تماسها با واکنش های دندان شکن و مثال زدنی خانوادههای دانشمندان جوان کشور مواجه شده است.
هامون به نقل از بولتن نیوز:
کاوه قریشی، روزنامه نگار مقیم اروپا در گزارشی که در سایت ضد انقلابی روز آنلاین، با عنوان «ایران در پایینترین ردهبندی سالانه گزارشگران بدون مرز» منتشر کرده، به تکرار ادعاهای قبلی جریان فتنه و جریان ضد انقلاب در مورد وضعیت آزادی بیان و روزنامه نگاران و وب نگارها در ایران پرداخته و نتیجه گرفته که تعداد زندانیان روزنامه نگار در ایران از هر کشوری بیشتر است.
در پاسخ به این ادعاها، ابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که با گسترش امکانات اینترنت و رسانههاي سايبري، افزایش کمی و تعداد روزنامه ها و هفته نامه ها و امکان انتشار روزنامه توسط گروه های سیاسی اصلاح طلب در دو دهه اخیر، باید شاخص ها و تعاریف اولیه از روزنامه نگار در ذهن ما و همچنین در گزارش نهادهای مرتبط با روزنامه نگاران تغییر کند.
زیرا کسانی که امروز جزو عناصر اصلی جریان جنبش سبز یا فتنه به شمار می روند و یا حامی جریان های ضد انقلاب و گروهک های تروریستی چون سازمان منافقين هستند، را نمی توان در تعریف روزنامه نگار گنجاند. زیرا هر هوادار یا فعال سیاسی و عضو یک حزب و گروه سیاسی به راحتی می تواند ظرف چند دقیقه خود را از طریق اینترنت به یک سایت خبری، وبلاگ یا روزنامه متصل کند و روزنامه ها نیز که تشنه اطلاعات و تحلیل های سیاسی هستند با انتشار مطالب آنها، این امکان را به مخاطبان می دهند که عکس و تحلیل سیاست ورزان را مشاهده کنند.
با این اوصاف، چگونه سازمان های گزارشگر آزادی بیان در جهان، نام بسیاری از افرادی که به بمب گذاری و مبارزه مسلحانه یا عضویت در یک گروه سیاسی اعتقاد دارند و شغل اصلی آنها و محل کسب روزی وارتزاق آنها کاری به غیر از روزنامه نگاری است را "روزنامه نگار" معرفی می کند!
وقتی در ارائه تعریف صنفی از روزنامه نگار، محل ارتزاق و کسب روزی و 6 ساعت حضور در حوزه های خبری و محل روزنامه را در نظر می گیریم، بر چه اساس افرادی که در سال های اخیر در جریان جنبش سبز دستگیر شده اند یا هوادار سازمان ها و گروه های تروریستی بوده اند را روزنامه نگار معرفی می کنیم!
نکته دیگر این که در گزارش "روز آنلاین" به این موضوع اشاره شده که وضعیت روزنامه نگاران در کشورهای روسیه، چین، ترکیه و ایران بدتر شده و با توضیحاتی که ارائه کرده اند به مخاطب روز آنلاین و گزارشگران بدون مرز این پیام را منتقل می کنند که به خاطر تحولات سیاسی این کشورها، وضعیت روزنامه نگاران نیز بدتر شده است. اما جالب این است که با وجود چنین تعریفی و با وجود ارائه تعریف اشتباه از روزنامه نگار و فعال سیاسی، چرا گزارشگران بدون مرز، دیده بان حقوق بشر و کمیته دفاع از روزنامه نگاران و سایر سازمان ها، به مسائل تحولات سیاسی در اروپا و آمریکا و دستگیری های سال های اخیر در پاریس، لندن، نیویورک و شهرهای مختلف آمریکا و اروپا اشاره ندارند، چرا انبوه جوانانی که در اینترنت به اطلاع رسانی، وبنگاری، روزنامه نگاری و... مشغول بوده اند و در جریان اعتراضات اخیر دستگیر شده اند، علاقه مند نیستند؟!
اگر روزنامه نگاران با تعریف گزارشگران بدون مرز در ایران، روسیه، چین، ترکیه و سوریه با محدودیت بیشتری مواجه شده اند، چرا به مسائل این قشر با این تعریف متاثر از دنیای سیاست در اروپا و آمریکا اشاره نمی شود؟
براین اساس، نتیجه می گیریم که دنیای غرب که منتقد و رقیب کشورهای چین و ایران و روسیه و.. است و دشمنان جمهوری اسلامی ضد انقلاب و حامیان جنبش سبز، از هر گزارش و نکته ای که در ارتباط با ایران باشد، پرچمی می سازند تا لیست سیاه نمایی خود را تکمیل کنند و هر سال تکرار کنند.
و گرنه کسانی که در ایران در سه دهه گذشته به انتشار روزنامه مشغول بوده اند و در چارچوب قانون حرکت کرده اند، با وجود مشکلات مالی و محدودیت های موجود، چنین تعریفی در ذهن خود ندارند که محدودتر از آمریکا و اروپا هستند و طبق اظهار نظری که همکاران روزنامه نگار در لندن، نیویورک و واشنگتن از روش کار خود ارائه می دهند، تفاوت زیادی بین فعالیت روزنامه نگار در ایران و کشورهای دیگر نیست. اما به خاطر تفاوت ساختاری در تعریف سیاست ورزی با روزنامه نگاری در کشورهای مختلف، در کشوری مانند ایران، ارتباط روزنامه ها با احزاب و فعالان سیاسی، بیشتر است و همین امر باعث شده که روزنامه ها به تریبون احزاب و حزب حاکم و حزب منتقد دولت تبدیل شوند و در نتیجه بسیاری از فعالان سیاسی، روزنامه نگار معرفی می شوند.
کاوه قریشی و بسیاری از همکاران ایشان به خوبی آگاه هستند که در سال های اخیر بسیاری از سیاست ورزان ایران از سال های قبل و بعد از انقلاب، صاحب روزنامه بوده اند و در کنار کسب و کار و فعالیت سیاسی خود، به روزنامه علاقه مند بوده اند و تحریریه و شورای سردبیری بسیاری از روزنامه ها به گواهی بسیاری از روزنامه نگاران مستقل از سیاست، مملو از حضور وزرا، معاونان وزیر، پدران معنوی جریان های سیاسی، نمایندگان مجلس و... بوده است.
با این تعریف و این شرایط، آیا انصافا می توان وضعیت سیاست مداران و معترضان و کسانی که پس از جریان جنبش سبز و تحولاتی که کشور را به آشوب و فتنه ای بزرگ هدایت کرد، معادل وضعیت روزنامه نگاران در ایران معرفی کرد.
در گزارش روز آنلاین آمده، که روسیه به علت خشونتهای پس از انتخابات مورد مناقشه ریاست جمهوری با قرار گرفتن در جایگاه ۱۶۸ام جدول، ۱۴ رتبه نسبت به سالهای گذشته سقوط کرده است.
ترکیه به عنوان دیگر همسایه ایران در جدول بندی جدید رتبه ۱۴۸ را به دست آورده است که گزارشگران بدون مرز آن را یک "پس رفت فاحش" دانسته است: "برخلاف وعدههای اصلاحات، دستگاه قضایی دستور بازداشت جمعی روزنامهنگاران را صادر میکند، امری که از زمان کودتا و حکومت نظامی بر ترکیه بیسابقه بود."
اما اگر به تحولات سه سال اخیر در ایران و سوریه توجه کنیم، وضعیت پیش آمده برای رسانه ها نیز متاثر از تحولات سیاسی است و البته همین وضعیت برای انگلستان، آمریکا و فرانسه و.... نیز پیش آمده و جنبش وال استریت و بهار عربی و موج اعتراضات در کشورهای جهان کمتر از تحولات جنبش سبز ایران نبوده است، حال عجیب است که شاخص های گزارشگران بدون مرز، بازهم نوک حملات خود را متوجه ایران و سوریه و چین ساخته و منتقدان سرسخت آمریکا در این موضوع، بیش از سایر کشورها مورد توجه بوده اند.
اما آیا وضعیت لیبی، مصر، یمن، عربستان، عراق، و کشورهای اروپایی و... انصافا کمتر از وضعیت ایران قابل توجه است؟! آيا به راستي وضعيت روزنامهنگاران مستقل در اروپا و آمريكا وضعيت خوبي است؟ آيا به محض اينكه از سياستهاي دولت ليبرال سرمايه داري انتقاد مي كنند مورد بدترين هجمه ها قرار نمي گيرند؟ ماجراي مايكل مور و برخورد فاشيستي با نظريات او از سوي دولت ايالات متحده ك يادتان هست؟!
بر این اساس، روشن است که گزارشگران بدون مرز و سازمان های نظیر آن مقبولیت و شاخص های شفاف برای بررسی وضعیت روزنامه نگاران در جهان را ندارند زیرا سیاسی برخورد می کنند و فشار برایران و روسیه و چین و سوریه و ترکیه و.... برنامه آنهاست. اگر اين نيست پس چرا تمامي كشورهايي كه باسياست هاي سلطه طلبانه غرب مخالف هستند در ليست بدترين هاي اين گزارش قرار گرفته اند؟!
سایت روز آنلاین و ضد انقلاب و مخالفان نظام نیز با چنین تحلیل هایی، به دنبال افزایش فشار و سیاه نمایی بیشتر هستند و طبیعی است که وقتی مبنا غلط باشد، شایستگی و صلاحیت برای بررسی یک موضوع میدانی و علمی و حرفه ای مانند وضعیت روزنامه نگاری در ایران از بین می رود و نمی توان روی چنین گزارش هایی حساب باز کرد.
از سوی دیگر روزنامه نگارانی مانند کاوه قریشی بهتر است که وضعیت هر فعال سیاسی یا آشوبگری را که ادعا می کنند روزنامه نگار است بررسی کنند تا مشخص شود که واقعا تعریف روزنامه نگار به آنها اطلاق می شود یا حامی یک گروهک یا جریان سیاسی خاص هستند
البته روزنامه نگار بدون موضع سیاسی نیست اما حداقل یک تعریف دارد که از این راه ارتزاق می کند یا مشغله اصلی و تعداد ساعت کار عمده او مربوط به روزنامه نگاری است و اگر نماینده مجلس بوده یا یک فعال سیاسی، و حالا به خاطر حوادث بعد از انتخابات 88 در زندان است نمی توان به او لقب روزنامه نگار داد.
روز آنلاین همچنین به روند صعودی خروج روزنامه نگاران اشاره کرده است، در حالی که بسیاری از این روزنامه نگاران معتقدند که خروج آنها باعث وضعیت بهتری نشده و از نظر جایگاه اجتماعی، فعالیت روزنامه نگاری و کسب درآمد و زندگی به مراتب شرایط پایین تری نسبت به داخل ایران دارند و برخی به این بهانه تقاضای پناهندگی و مهاجرت داشته اند. بنابراین نمی توان خروج بسیاری از افراد با عنوان روزنامه نگار به این بهانه را شاخصی برای وضعیت روزنامه نگاری دانست. زیرا ما بسیاری از این افراد را که ادعا می کنند روزنامه نگار هستند را می شناسیم و سابقه و نحوه فعالیت بسیاری از آنها را به یاد داریم که اکثر آنها با چند مقاله در روزنامه ها حالا ادعای روزنامه نگاری کرده اند و به این بهانه خود را ساکن یکی از کشورهای اروپایی و آمریکایی کردند. از طرفي ديگر بايد اين سؤال را پرسيد كه اين روزنامه نگاران به چه دليلي از كشور خارج شده اند؟ آيا جز اين است كه بعد از فتنه 88 دست بسياري از اين روزنامه نگاران رو شده و مشخص شد كه دست آنها در دست رسانه هاي بيگانه و چشم آنها در چشم نيروهاي مخالف جمهوري اسلامي بوده است؟ آيا هيچ نظامي اجازه فعاليت به روزنامه نگاراني از اين دست را مي دهد آن هم با وجودي كه مي داند هدف اين اشخاص از روزنامه نگاري، نه يك فعاليت رسانه اي و فرهنگي كه مخالفت و ضربه زدن به نظام است؟ كدام سيستم و نظامي حاضر است به چنين افرادي اجاز جولان بدهد؟
روز آنلاین ادعا کرده که ۴۲ ایرانی در میان ۱۷۹ زندانی مطبوعات جهان حضور دارند و 30 روزنامه نگار و 22 وبنگار اکنون در ایران بازداشت و زندانی هستند. در حالی که اگر نگاهی به لیست این افراد بیندازیم خواهیم دانست که اکثر آنها ارتباط تنگاتنگی با فعالیت های سیاسی و احزاب و گروهک ها دارند و عنوان روزنامه نگار در اولویت کاری دوم و چندم آنها بوده است و حرفه اصلی آنها روزنامه نگار نیست.
کاوه قریشی در گزارش خود به اسامی وافرادی اشاره داشته که در سال های اخیر به همکاری با ضد انقلاب و دشمنان کشور مشغول بوده اند و آنها را در ردیف روزنامه نگاران قرار داده است. در حالی که همکاری با ضد انقلاب و احزاب و گروهک ها را نمی توان یک فعالیت روزنامه نگاری و اطلاع رسانی صرف دانست و بسیاری از افرادی که در سال های اخیر در ایران بازداشت یا زندانی بوده اند و گزارشگران بدون مرز یا دیده بان حقوق بشر یا کمیته "حمایت از روزنامهنگاران" به آنها اشاره کرده اند، اکثرا در رابطه با اعمال ضد انقلاب، گروهک های تروریستی، جریان فتنه و... به تخلفات آشکار و خلاف قانون و مغایر با امنیت ملی مشغول بوده اند.
یكی از سربازان ارتش سایبری حزب الله اعلام كرد در تازه ترین اقدام در حمله به سایت های گروههای معاند، سایت گروهك تروریستی پژاك را هك كرده است. |
|
![]() |
عماد عصر روز یكشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، اظهارداشت: این حمله سایبری از روز گذشته با استفاده از یكسری رایانه ها و از نوع حملات D-DOS آغاز شد و ضمن هك سایت گروهك تروریستی پژاك موجب شد تا فعالیت این سایت با اختلال جدی روبرو شود.
وی ضمن گرامیداشت سالروز تشكیل بسیج مستضعفین افزود: هك سایت این گروهك تروریستی همزمان با سالروز تشكیل سازمان بسیج مستضعفین و برای نشان دادن اقتدار بسیج بویژه ارتش سایبری حزب الله و همچنین انتقام شهدایی كه به دست این گروهك تروریستی به شهادت رسیده اند، در فضای سایبری انجام شد.
این سرباز ارتش سایبری حزب الله از دیگر اهداف اصلی هك سایت تروریستی پژاك را مقابله با جریان های ضد دینی، ملحد و معاند علیه جمهوری اسلامی و نظام اسلامی ایران عنوان كرد.
عماد خاطرنشان كرد: ارتش سایبری حزب الله پیش از این نیز سایت های گروهكهای معاند و افراد معاند و ضد دین از جمله ' بهرام مشیری' یكی از فعالان ضد دین را كه در شبكه های ماهواره ای نیز برنامه های ضد دینی داشت را هك كرد و موجب اختلال در فعالیت این سایت شد.
وی در ادامه با بیان این كه اعضای بسیج از عناصر تشكیل دهنده ارتش سایبری حزب الله هستند یادآور شد: ارتش سایبری حزب الله با افراد ضد دین كه با استفاده از شبكه های اینترنتی از جمله 'فیس بوك' و ' فرندفید' اقدام به تبلیغات ضد دین و به سخره گرفتن اصول اسلامی و دینی می نمایند نیز مقابله می كند.
عماد یادآور شد: ارتش سایبری حزب الله تاكنون ' آی دی ' 50 نفر از اشخاصی كه در این زمینه فعالیت می كردند را منهدم كرده است.
وی خاطرنشان كرد: نقطه هدف ارتش سایبری حزب الله گروههای ضد دین، معاند و شناسایی عناصری كه علیه دین تبلیغ می كنند در فضای سایبری و معرفی آنها به قوه قضائیه است.
عماد همچنین اظهارداشت: بسیجان فعال در ارتش سایبری حزب الله متعهد شده اند كه در راستای انهدام چنین سایت هایی و مقابله با عناصر ضد دین و ملحد فعالیت كنند تا كاربران بتوانند به درستی از فضای اینترنت و در مسیر صحیح خود از آن استفاده كنند.
این عضو ارتش سایبری حزب الله در ادامه همچنین از انهدام سایتهای متعدد از جمله سایتی كه نزدیك به گروهك تروریستی منافقین بود به نام ' پارسی لاین نیوز' خبر داد.
عماد تاكید كرد: بسیجیان ارتش سایبری حزب الله به طور شبانه روزی در راستای منهدم كردن افراد و شبكه های ملحد و ضد دین تلاش می كنند.
پایگاه اطلاع رسانی ارتش سایبری حزب الله به آدرس - WWW.HCARMY.NET نیز اطلاعاتی را در خصوص فعالیت این ارتش در اختیار علاقه مندان قرار داده است.
همكار فراري نشريات زنجيره اي از وضعيت ماليخوليايي درون محافل ضد انقلاب در سربالايي مقابله با جمهوري اسلامي خبر داد. راهيم نبوي مي گويد اين محافل همديگر را پاره پاره مي كنند.
وي در سايت روزآن لاين با اشاره به برخي افشاگري هاي متقابل طيف هاي اپوزيسيون درباره زد و بندهاي همديگر و اينكه «اگر به جان هم نيفتيم و همديگر را پاره نكنيم واقعاً گناه بزرگي كرده ايم»، مي نويسد: فلان آقايان حق دارند [...] همديگر را آويزان كنند وسط اينترنت. مثلاً ما سبزها خيلي آدم هاي نازنيني هستيم. يك شبكه تلويزيوني داريم به اسم رسا كه همه سبزها به آن فحش مي دهند، بعضي ها هم از آن استفاده مي كنند و به آن فحش مي دهند، يا مثلاً وب سايت جرس كه ماه قبل همه اعضا و كاركنانش داشتند از گرسنگي تلف مي شدند، تا عده اي از ايرانيان كه حاضرند جان شان را براي جنبش سبز بدهند، ولي ترجيح مي دهند پول شان را بدهند بروند مسافرت، چون يك انسان كه مي خواهد جانش را بدهد، حداقل قبل از مردن بايد يك سفر رفته باشد، تصميم گرفتند به اندازه اي كه جرس زنده بماند به او كمك مالي كنند.
همكار مهاجراني در پروژه تاريخي درازگوش تروا ادامه مي دهد: آيا وقتي ما فرياد زديم و مي زنيم و خواهيم زد كه اگر موسوي دستگير بشه ايران قيامت مي شه، و حالا موسوي 8 ماه است دستگير شده، نبايد هفته اي شش بار يواشكي و زيرجلكي به او متلك بگوئيم و هفته اي يك بار هم مستقيماً دهنش را از پشت ديوار و از راه دور آسفالت كنيم؟ خوب در اين وضع طبيعي است وقتي من مي بينم كه طرفداران كروبي به موسوي بد مي گويند من هم هرچه دهانم بيايد بطور آشكار به واحدي و بطور پنهان به خود كروبي مي گويم. بالاخره ما بايد همه حرف هايمان را بزنيم و اگر دست مان رسيد آبروي همديگر را ببريم. مي زنيم از همين حالا پدر هم را درمي آوريم، كه اگر در جنبش بعدي پيروز نشديم حداقل روي همديگر را كم كرده باشيم. البته توجه داريد كه ما در دنياي آزاد زندگي مي كنيم و بايد همديگر را نقد كنيم، به هم تهمت بزنيم، به هم فحش خواهر و مادر بدهيم و حالا كه طبق قانون كشتن ديگري ممنوع است، حداقل چيزي از طرف باقي نگذاريم كه اگر فردا مشكلات مان حل شد، طرف نتواند از جايش بلند شود.
وي با هجو اپوزيسيون خارج نشين سابقه دار نوشت: البته باور كنيد كه ما تجربه نداريم، وگرنه اين دوستان اپوزيسيون قديمي كه سي سال است در محيط دموكراتيك دارند همديگر را جر مي دهند، ببينيد چقدر با هم دوست هستند؟ مثلاً يك اتحاد جمهوريخواهان درست مي كنند كه 290 تا عضو دارد، 390 تا جناح، بعد يك گروه سلطنت طلب داريم كه اينها همه شان وجه اشتراك شان اين است كه با رضا پهلوي و فرح پهلوي مخالفند، در عوض يك گروه بزرگ از طرفداران جمهوري هستند كه طرفدار سلطنت طلبان هستند. اين سلطنت طلبان اكثراً طرفدار انتخابات آزاد براي برگزيدن پادشاه هستند. خودشان هم نامزد پادشاهي هستند. ما بايد از اين دوستاني كه از بيست سالگي در محيط دموكراتيك بزرگ شدند و با ليبراليسم و دموكراسي و تسامح و تساهل بزرگ شدند و اكثراً طرفدار براندازي و انقلاب هستند ياد بگيريم. مثلاً از همين حزب كمونيست كارگري كه 120 نفر هستند و 270 تا راديو و تلويزيون و نشريه دارند كه به هم فحش مي دهند. مدتي قبل وقتي انقلاب تونس پيروز شد راه افتاده بودند بروند تونس براي تشكيل حزب كه يكي از آنها كه تازه پانزده سال است از ايران آمده و فارسي را مي تواند با لهجه سوئدي حرف بزند، به آنها گفت كه ايران يك جاي ديگر است(!)
ابراهيم نبوي همچنين تصريح كرده است: باز هزار بار خدا را شكر، نه، دو هزار بار خدا را شكر كه اصلاح طلبان حداقل با هم وحدت نظر دارند، حالا اينكه يك عده از آنها با خاتمي مخالف اند، يك عده رهبرشان گنجي است، يك عده رهبرشان موسوي است، يك عده رهبرشان مشاركت است، يك عده از مشاركتي ها طرفدار شاخه جوانان هستند، عده اي هم طرفدار شوراي مركزي هستند. اما هرچه باشند به قانون اساسي و مبارزه در درون نظام اعتقاد دارند. البته همه شان اينطور نيستند، خيلي هاشان لائيك هستند، اكثراً سكولار هستند، عده اي از آنها معتقدند هر اصلاحاتي بايد بعد از اعدام موسوي صورت بگيرد. البته اينها فقط شامل بيست درصد اصلاح طلبان مي شود، هشتاد درصد آنها به خاتمي اعتقاد دارند، از اين هشتاد درصد تعدادي شان به خاتمي قبل از 18 تير اعتقاد دارند، عده اي به خاتمي بين 18 تير تا ارديبهشت 79، عده اي معتقدند خاتمي خوب است بخاطر كارهايي كه نكرد. ولي همه كه اين طوري نيستند، شايد چهل درصد اصلاح طلبان خاتمي را كاملاً قبول دارند و معتقدند تنها اشكالش كارهايي است كه كرده، در حالي كه عده اي معتقدند خاتمي مهم ترين كارش كارهايي است كه كرده و مهم ترين عيبش حرف هايي است كه زده. اما بيست درصدي هستند كه بدون هيچ شك و ترديدي خاتمي را قبول دارند، آنها مدتهاست كه دارند فكر مي كنند حرف بزنند يا نه، كاري بكنند يا نه و عاشق اين هستند كه خاتمي بشود رئيس جمهور بعد از نيم ساعت استعفا بدهد.
یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ " می خواهند نور خدا را خاموش کنند اما خدا اراده کرده این نور کامل شود و کامل خواهد شد هر چند کافران خوش ندارند" ( سوره صف آیه 8)
طی سالهای اخیرو مخصوصا بعداز اغتشاشات جریان فتنه در سال 88 اقدام غیر انسانی و نفرت انگیزتعدادمعدودی از کاربران گمراه و بی خرد درمحیط فارسی زبان اینترنت و توهین گستاخانه و بی پروا به ساحت مقدس ادیان الهی بخصوص دین مبین اسلام ، قلب همه خدا پرستان عالم و مسلمین را به درد آورد و مایه شرمساری مدعیان حقوق بشری و مدعیان آزادی و آزدیخواهان گردیده است . این اقدام احمقانه و دین ستیزانه که حکایت از حمایت برخی از سفارتخانه های کشورهای اروپایی و عناصر صهیو نیستی از جمله عوامل فرقه ضاله بهائیت دارد با هدف سست کردن مبانی اعتقادی مردم به ویژه جوانان ، ایجاد شبههافکنی در افکار و اصول دین و تخریب چهره برخی از شخصیتهای مذهبی کشورمان می باشد.
ما فعالبن سایبری در فضای مجازی ،ضمن محکوم کردن این اهانت آشکار و نفرت انگیز که تنها نشانه سست ایمانی،ضعف ایمان و عدم درک حقیقت خدا پرستی و یکتا پرستی است ، از مقام محترم رئیس قوه قضائیه و کلیه مراجع ذیصلاح درخواست می نمائیم که با اقدامات پیشگیرانه و مقتضی نسبت به این جریانات الحادی ، به طور قاطع و بدون کوچکتریم مسامحه ای یزیذیان زمان را به سزای اعمال پلیدشان برسانند و فعالبن سایبری را از این امر مطلع سازند
همچنین از آحاد مختلف فعالان سایبری دعوت می کنیم تا با وحدت سایبری و با ایجاد جبهه متقابل ، بار دیگر عزم خود را در مسیر مبارزه ای نوین با شیطان بزرگ و هم دستانش نشان داده و با حضور انقلابی خویش در این جهاد مجازی پشتیبانی فکری و عملی خود را به نمایش گذارند و دست بیعت به سمت دل های بیدار دراز نمایند و حمایت همه جانبه خود را از جبهه " مجرمین اینترنتی را محاکمه کنید " اعلام نمایند.
پس از سقوط طرابلس، دفتر 'موسی کوسا' آتش گرفت و به جز اندکی، تمام اسناد دفترش سوخت. از همین اسناد باقی مانده می توان به رابطه نزدیک انگلیس و قذافی پی برد. نکته جالب در این اسناد، متن صمیمانه آن هاست که به گونه ای نوشته شده اند که گویا قرار نیست دست کسی به آن ها برسد.
شبکه بی بی سی فارسی طی گزارشی به بررسی رابطه نزدیک "موسی کوسا" –رئیس اسبق سازمان امنیت قذافی- با سرویس اطلاعاتی انگلیس (MI6) پرداخت.
گزارشگر بی بی سی گفت: "موسی کوسا" فردی که شاید بدون او رژیم قذافی چهار دهه دوام نمی آورد، مردی که از سویی دیگر دوست پنهانی انگلیس بود، مردی بی رحم که امنیت و اطلاعات رژیم حاکم بر لیبی به او سپرده شده بود و صد البته هر صدای مخالف را سرکوب می کرد، اکنون گریخته است.
"موسی کوسا" نامی است که در تمام عملیات های رژیم دیکتاتوری سرهنگ -مانند انفجار لاکربی- از او یاد می شود. حالا که قذافی مرده، او مخزن اسرار قذافی است.
رژیم قذافی رژیمی بود که به صورت وحشیانه مردم کشور را شکنجه می کرد و آنان را به زندان می افکند و حکم اعدام برایشان صادر می کرد و نکته جالب این است که انگلیس نقشی اساسی در همه این موارد داشته است.
موسی کوسا زمانی در لندن زندگی می کرد. سال 1980 سفیر لیبی در انگلیس بود و بعد از یک دهه، ریاست سازمان جاسوسی لیبی به او سپرده شد.
پس از سقوط طرابلس، دفتر موسی کوسا آتش گرفت و به جز اندکی، تمام اسناد دفترش سوخت. از همین اسناد باقی مانده می توان رابطه نزدیک انگلیس و قذافی را ثابت کرد. نکته جالب در این اسناد، متن صمیمانه آن هاست که به گونه ای نوشته شده اند که گویا قرار نیست دست کسی به آن ها برسد.
این اسناد از رابطه نزدیک سازمان امنیت انگلیس و موسی کوسا پرده بر می دارند. عملیات های مشترک و فعالیت های غیرقانونی فراوان از جمله دستگیر کردن مخالفان قذافی در خارج از لیبی.
سرویس اطلاعاتی انگلیس بعد از این دستگیری ها به وی نامه ای می نویسد و می گوید: این حداقل کاری بود که ما می توانستیم برای شما انجام دهیم!»
گزارشگر بی بی سی می افزاید: «بله، ما با دولتی همکاری می کردیم که از شکنجه زندانیان خود فیلم تهیه کرده است. موسی کوسا مدتی بعد از اینکه وزیر خارجه لیبی شد، از کشور فرارکرد. ابتدا به تونس رفت و بعد به کشوری که به آن اطمینان داشت، کشوری که نظاره گر فعالیت های کثیفش بود، یعنی انگلیس! مدتی بعد به پاداشِ پشت کردن به قذافی و پیوستن به صف غرب، دارایی های بلوکه شده اش آزاد شد و توانست از ثروت انبوهش استفاده کند.
در این میان نخست وزیر انگلیس اطمینان داد موسی کوسا مصونیت سیاسی نخواهد داشت و مطمئنا محاکمه خواهد شد. اما چندی بعد او به بهانه سفر کاری به قطر رفت و دیگر باز نگشت.
مسئولین در پاسخ به عدم بازگشت موسی کوسا گفتند که وی یک شخصیت حقیقی است و ورود و خروج وی به انگلیس آزاد است و ما در جایگاهی نیستیم که در مورد رفت و آمد و یا فعالیت های او اظهارنظر کنیم!»
خبرنگار بی بی سی افزود: «ما تصمیم گرفتیم خود به دنبال موسی کوسا برویم، فردی که اطلاعات محرمانه ای دارد و شاید انگلیس نمی خواهد این اطلاعات هیچ گاه رمزگشایی شود. ما موسی کوسا را در هتلی پنج ستاره در "دوحه" -پایتخت قطر- پیدا کردیم. او برای خود حتی محافظ شخصی هم داشت.
به او نزدیک شدم و پرسیدم: «چند نفر به دست شما شکنجه شده اند؟»
اما وی از مقابل دوربین فرار کرد و به سؤالات ما پاسخ نداد.
در حالی که اکثر اطرافیان قذافی کشته شده اند این سؤال پیش می آید که چرا باید مهم ترین مهره قذافی اینگونه آزادانه و راحت زندگی کند؟»
گزارش بی بی سی با سؤال بالا به پایان رسید اما سؤالات دیگری را بی پاسخ رها کرد. فردی که بسیاری به دنبال او هستند و او را نمی یابند، جنایتکاری که انقلابیون لیبی برای محاکمه اش ثانیه شماری می کنند، چگونه به سادگی توسط دوربین خبرنگار بی بی سی شکار می شود؟! آیا همین گزارش به خودی خود گواهی بر تعامل نزدیک بی بی سی با سازمان های امنیتی انگلیس نیست؟
سؤال مهم تر: هدف بی بی سی از گشودن پرونده "موسی کوسا" و لو دادن محل اقامتش چیست؟ احتمال نمی دهید سازمان جاسوسی انگلیس - MI6- که در قبال تسلیم اطلاعات ارزشمند از داخل لیبی به کوسا امان داده بود، اکنون که دیگر استفاده ای از او نمی برد، با کمک به تهیه این گزارش خواسته پروژه حذف او را کلید بزند؟
(مخصوصا که اطلاعات شنیدنی و دست اولی از ارتباط چندساله با سرویس های جاسوسی غربی در سینه اوست.)
و ابهام پایانی: آیا همزمانی پخش این گزارش با انتشار خبر دستگیری "السنوسی" –دیگر عنصر امنیتی رژیم قذافی- تصادفی است؟!
ایران حتی نزدیک به سرنگونی هم نیست. تنها در دو صورت می توان حکومت ایران را سرنگون کرد یا از طریق تحریم ها و یا از طریق حمله نظامی که در حال حاضر این دوگزینه عملی نیستند و کارایی ندارند.
روزنامه گاردین نوشت: قدرت اقتصادی و نظامی دولت جمهوری اسلامی تا حدی زیاد است که ایران حتی نزدیک به سرنگونی هم نیست.
این روزنامه انگلیسی ادامه داد: تنها در دو صورت می توان حکومت ایران را سرنگون کرد، یا از طریق تحریم ها و یا از طریق حمله نظامی که در حال حاضر این دوگزینه عملی نیستند و کارایی ندارند.
گاردین در مورد اقتصاد ایران نوشت: در حالی تحریم ها موثر است که ایران بی پول باشد اما بانک جهانی رشد اقتصادی ایران در سال 2010 را 3 درصد اعلام کرده است. طبق گزارش صندوق بین المللی پول رشد تولید ناخالص ملی ایران از 330.5 میلیارد دلار در سال 2009 به 360 میلیارد دلار در سال 2010 رسیده است. این صندوق برنامه های اقتصادی ایران به خصوص در زمینه اصلاحات و هدفمندی یارانه ها موفقیت آمیز خوانده است.
گاردین در مورد ادعای غربی ها مبنی بر انزوای اقتصادی ایران نوشت: این ادعا که اقتصاد ایران منزوی شده است هم قابل قبول نیست زیرا طبق گزارش های اخیر، سرمایه گذاری های مستقیم خارجی در ایران از 1.6 میلیارد دلار در سال 2008 به 3.6 میلیارد دلار در سال 2010 رسیده است. پس ایران با مشکل اقتصادی روبرو نیست.
این روزنامه انگلیسی در مورد احتمال حمله نظامی به ایران هم نوشت: جنگ هم گزینه ای مردود است زیرا دلایل زیادی وجود دارد که حکومت ایران دارای ثبات است و کشورهای زیادی از جمهوری اسلامی حمایت می کنند. عراق و افغانستان نمونه های هستند که به خوبی نشان می دهند جنگ گزینه سختی است.
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: با توجه به سیستم هایی که سپاه در بخش پدافند هوایی، موشکی و ماهواره ای در اختیار دارد برای مقابله با هرگونه تهدید دشمنان در اوج آمادگی قرار داریم.
سرلشکر محمد علی جعفری با اشاره به آمادگی موشکی بسیار بالای سپاه افزود: با توجه به تهدیدات چندسال گذشته دشمنان نسبت به کشور ما، عقب نشینی های گاه و بیگاه آن ها یکی از نشانه های آمادگی خوب نیروهای سپاهی و بسیجی برای دفاع از کشور است.
وی ادامه داد: پیروی و پشتیبانی تمام نیروهای نظامی اعم از سپاه و بسیج از ولایت فقیه، دشمنان انقلاب را در رسیدن به اهدافشان ناامید کرده است.
وی بسیج را تابلوی انقلاب اسلامی معرفی کرد و اظهار داشت: باید بسیجیان الگوی سایر افراد جامعه باشند.
سرلشکرجعفری با اشاره به موج بیداری اسلامی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا تصریح کرد: مقام معظم رهبری قبل از اینکه این موج بیداری به قلب اروپا برسد این مسئله را پیش بینی کردند و امروز شاهد این هستیم که عصاره انقلاب اسلامی به قلب اروپا نفوذ پیدا کرده است چرا که عصاره انقلاب ما عدالت خواهی، مبارزه با استکبار و ظلم ستیزی است.
سرلشکر جعفری افزود: در هر جایی که استکبار حاکمیت داشته است موج انقلاب اثر خود را گذاشته است و این مسئله امروز در سراسر جهان تبلور پیدا کرده است.
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه داد: امروز شاهد این هستیم که آرزوی امام خمینی (ره) در صدور انقلاب اسلامی به سراسر جهان تحقق پیدا کرده است و بزرگترین خطری که سردمداران غرب را تهدید می کند گرایش توده های مردم به اسلام و تشیع است.
وی در خصوص فعالیت های بسیج سازندگی گفت: از ۱۰ سال پیش گروه های مختلف دانشجویی، دانش آموزی، اقشار مختلف مردم و متخصصان، پزشکان و مهندسان با هدف رفع محرومیت در مناطق محروم کشور فعالیت خود را آغاز کردند.
وی با بیان اینکه اقدامات بسیار خوبی در جهت سازندگی کشور در چند سال اخیر انجام شده است، بیان کرد: این اقدامات به صورتی بوده که در ۱۰ سال گذشته تقریبا هر سال حدود سه هزار پروژه کوچک و بزرگ در مناطق و روستاهای محروم کشور به بهره برداری رسیده و تأثیرات سازنده و امید بخشی در این مناطق به همراه داشته است.
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: هم اکنون دو هزار گروه جهادی در مناطق مختلف کشور در خدمت رسانی به مردم فعالیت دارند.
سرلشکر جعفری عملکرد سازمان بسیج سازندگی را خوب توصیف کرد و افزود: با توجه به اینکه برنامه های بسیج سازندگی در محلات نیز قرار است متمرکز شود، اگر از ظرفیت های دیگر بسیج برای فعالیت های سازندگی استفاده شود قطعا توانمندی ها چند برابر خواهد شد و در یک دهه آینده این فعالیت ها به چهار یا پنج برابر افزایش خواهد یافت.
سایت رادیو اسرائیل مدعی شد: در صورت بروز جنگ، تجهیزات اسرائیلی در چند لحظه همه تأسیسات برقی و کامپیوتری ایران را از کار می اندازد!
بر اساس این گزارش، سایت رادیو اسرائیل در این باره نوشت: منابع اطلاعاتی در ایالات متحده فاش ساختند که اسرائیل تجهیزاتی در اختیار دارد که با آن ها می تواند در طول چند لحظه، فعالیت های اتمی، تأسیسات زیربنایی برق و شبکه های مخابراتی ایران را فلج کند.!
سایت رادیو اسرائیل در حالی به این ادعا متوسل می شود که رژیم صهیونیستی در طول 22 روز جنگ با غزه و 33 روز جنگ با لبنان از پس این کار بر نیامد.
باید به دولت غاصب اسرائیل گوشزد کرد که این نوع تهدیدات شاید در دهه های 60 و 70 قرن گذشته میلادی از تأثیر برخوردار بوده –آن هم بر کشورهای ترسوی عربی- اما اکنون دوره این گونه لاف زدن ها به سر رسیده است.
بودجه بخش جهاني بي بي سي توسط دولت و وزارت خارجه انگليس تامين مي شود. بخش ” وب سايت فارسي بي بي سي ” نيز از سال 1379 در اولين سال هاي گسترش اينترنت در ايران، آغاز به كار كرد.
شبكه تلويزيوني بي بي سي فارسي ، بخشي از سرويس جهاني بي بي سي است و سومين شبكه تلويزيوني بعد ازشبكه تلويزيوني انگليسي وعربي به شمار ميرود و فارسي زبانان آسياي مركزي، خاورميانه و اروپا را تحت پوشش خود قرار ميدهد.
تحقيقات نشان مى دهد راديو فارسى زبان بى.بى.سى دقيقاً با نفوذ مستقيم بهائيان ايرانى تبار راه اندازى شده و در طول اين سال ها سعى كرده زمينه روانى را براى اجراى سياست هاى دولت بريتانيا در ايران فراهم كند.حتى در دوره اخير هم نفوذ بهائيان در اين رسانه كمتر نشده و همچنان محورى است.
برخی مورخان و کارشناسان نیز به روزهای نخستین تاسیس بی بی سی فارسی در سال 1319 و یهودی بودن بنیان گذار آن اشاره می کنند.
آن چه مسلم است نقش یهودیان وبهائیان در راه اندازی بی بی سی فارسی قابل انکار نیست
سياست هاى اين رسانه در دوره پيش از ملى شدن صنعت نفت به وضوح عليه منافع ملت ايران در ملى شدن اين صنعت و به نفع حاكميت بريتانيا بوده است. پس از انقلاب نيز راديو فارسى زبان بى.بى.سى تلاش كرده تا نقش محورى رسانه هاى اپوزيسيون نظام را از آن خود كند.
تمركز رهبرى بهائيان در سرزمين فلسطين اشغالى، از ارتباط وثيق بى.بى.سى فارسى، رژيم صهيونيستى و اپوزيسيون سياسى نظام پرده برداشته استخبر، بخش عمده و مهمي از برنامه هاي اين تلويزيون است و به همین خاطر مخاطبان را با شیوه خبر رسانی جذب می کند تا انواع ترفندها، تبلیغات را به کار بگیرد و اهداف خود را دنبال کند. شبكه تلويزيوني فارسي بي بي سي به صورت رايگان از طريق ماهواره ( هات برد و تل استار 12)، تلويزيون كابلي و نيز آنلاين از طريق سايت آن قابل دريافت است.
اين شبكه برنامه هاي روزانه خود را هر روز از ساعت 17 آغاز ميكند و تا 1 بامداد ادامه ميدهد. اما به روشني نشان داده كه در شرايط بحرانی و در صورت لزوم، ساعات برنامه هاي خود را افزايش ميدهد. به طوري كه در جريان انتخابات رياست جمهوري و درگيري هاي خياباني پخش خود را تا حدود 24 ساعت افزايش داد و از اين ظرفيت بسيار موثر ارتباطي خود براي هدايت افكار عمومي بهره گيري كرد. تا پایان اغتشاشات تهران این ظرفیت پخش برنامه ها ادامه داشت و امروز با احتساب تکرار برنامه ها به حدود روزی 12 ساعت رسیده است.
نامهاي بي بي سي
بي بي سي در سال1922 با نام British Broadcasting Company فعاليت ميكرد و در سال 1927 به British Broadcasting Corporation تغيير نام داد. بنيانگذار بي بي سي جان ريث بود [John Reith :1889-1971].
رويال چارتر (Royal Charter):
بي بي سي تحت منشور سلطنتي موسوم به رويال چارتر در سال 1923 متولد شده است. اين منشور از دهه پنجاه مي تواند هر ده سال يكبار آپديت شود و سپس بر اساس توافق نامهاي كه در سال 2007 بين بي بي سي و وزارت فرهنگ، رسانهها و ورزش بريتانيا (DCMS) تنطيم شد؛ رويال چارتر به صورت يك "منشور- توافق نامه" (Charter and Agreement) در آمده كه همان رويال چارتر را عملياتيتر كرده است.
بر هر رويال چارتر (اولين رويال چارتر1936-1927) يك هيات حكام نظارت داشته است. ازآغازرويال چارتر هشتم (اول ژانويه 2007) پرونده هياتهاي حكام بسته شد و جاي آنها به بي بي سي تراست و هيات اجرايي سپرده شد
بي بي سي تراست (BBC Trust):
بي بي سي تراست، نهاد تصيم ساز 12 عضوي حاكم بر بي بي سي است و خطوط استراتژيك آنرا تعيين ميكند. اختيار عملياتي سازي "منشور- توافق نامه" به بي بي سي تراست واگذار شده است.
نحوه انتخاب اعضاي بي بي سي تراست:
اعضاي بي بي سي تراست به توصيه وزرا و با انتصاب ملكه كار ميكنند. آنها ابتدا توسط پنلي كه از سوي وزارت فرهنگ، رسانهها و ورزش انگليس نمايندگي ميشود مورد مصاحبه قرار ميگيرند. در اين پنل رئيس بي بي سي و يك ارزياب مستقل هم حضور دارد. توصيههاي پنل سپس در اختيار وزارت فرهنگ، رسانهها و ورزش بريتانيا قرار ميگيرد و سپس به نخست وزير بريتانيا و در نهايت به ملكه داده ميشود.
رابطه بي بي سي تراست با وزارتخارجه انگليس:
اما اين بي بي سي تراست است كه توافقنامه اي با FCO دارد كه اداره خارجي و كامنولث بريتانيا (وزارتخارجه بريتانيا) (British Foreign & Commonwealth Office) است و گرانت پارلماني از طريق همين FCO به سرويس جهاني بي بي سي داده ميشود و اين هم بر اساس يك قرارداد پخش (Broadcasting Agreement) و يك تفاهم نامه مالي (Financial Memorandum) صورت ميگيرد كه بين بي بي سي تراست و اداره خارجي و كامنولث به امضا رسيده است. اضافه شدن هر زبان تازه به فهرست پخش بي بي سي در چهارچوب اختيارات اداره خارجي و كامنولث بريتانيا است. تلويزيون فارسي بي بي سي هم با تصويب همين اداره خارجي و كامنولث فعاليت خود را با بودجه 15 ميليون پوندي آغاز كرد و بودجه آن در دوراني معين شد كه گوردون براون وزير خزانه داري بود و سپس وزير خزانهداري بعدي آليستر دارلينگ آنرا تصويب كرد.
هيات اجرايي (Executive Board):
مجري خطوط بي بي سي تراست يك هيات است به نام هيات اجرايي كه 16 نفره است و بايد پاسخگوي بي بي سي تراست در نحوه اجراي كار باشد
هدف اصلی بی بی سی براندازی است
بي بي سي فارسي كه طي دو سال گذشته تلاش كرده بود از خاكستر فتنه براي نظام طوفان بسازد و فقط ناكامي درو كرده است، به ناكارآمدي استفاده فتنه گران از اينترنت اعتراف كرد و نوشت: «افراد معترض به انتخابات رياست جمهوري دو سال پيش در ايران و منتقدان حكومت اين كشور، تاكنون از روش هاي مختلفي، از تظاهرات خياباني گرفته تا كمپين هاي اينترنتي، وبلاگ نويسي، تهيه و انتشار فايل هاي ويديويي با موبايل، براي اعتراض استفاده كرده اند، اما گروهي از منتقدان تاكيد مي كنند كه اين كار بيشتر موجب بي عملي معترضان شده، به طوري كه آنها را صرفا به يك كاربر معترض در مقابل كامپيوترها بدل كرده است و فوايد آن بسيار كمتر از زيانش در پيشبرد اهداف معترضان بوده است.
بخش فارسي بي بي سي كه به شيوه موذيانه اي مخالفان را به عمل سياسي دعوت كرده و قصد آمدن مردم به كف خيابان ها آن هم در آستانه انتخابات مجلس را دارد اين پرسش را مطرح كرد كه: نظر شما در اين باره چيست؟ آيا شما با اين نظر موافقيد كه بهره گيري از فضاهاي مجازي و شبكه هاي اجتماعي معترضان را به كاربران بي عمل اينترنتي تبديل كرده است.
گفتني است روزنامه آمريكايي «يو.اس.اي.تودي» طي مقاله اي به قلم رابرت آدامز اعتراف كرده بود كه به علت وفاداري مردم ايران به نظام حكومتي خود، حضور اپوزيسيون در خيابان ها ناممكن است ولي تهيه گزارش و خبر از طريق سايت هاي اينترنتي ايرانيان مقيم آمريكا و اروپا- بخوانيد گزارش هاي جعلي- مي تواند براي افكار عمومي منطقه كه به ايران چشم دوخته اند مفيد باشد
پس از وقوع انقلاب اسلامي ايران بسياري از استراتژيست هاي فرهنگي غرب خود را با يك سامانه ايدئولوژيك نو روبرو ديدند كه هرگز قدرت و نفوذ آن را تصور نمي كردند راههاي مختلفي براي اين تهاجم آزموده شد كه در ميان آن خونين ترين جنگ ها رقم خورد و چون حاصلي نداشت از چند سال پيش اصلي ترين راه دستكاري ها و تهاجم فرهنگي عنوان شد و در ميان اين تهاجم فرهنگي راه تهاجم رسانهاي روش و منشي فوق موثر خوانده شد.
اينگونه بود كه يكباره جريان پر سرعت راهاندازي شبكههاي راديو تلويزيوني فارسيزبان، سايتها و جرايد نوين شكل گرفت. موضوع آن چنان وقيحانه بود كه نخست وزير رژيم صهيونيستي در مصاحبهاي به صراحت راه دگرگوني جامعه ايراني را رسانه ها عنوان كرد و معاون رييس جمهور آمريكا موضوع جوانان را يك راه استراتژيك براي دگرگوني ايران خواند.
اگر بخواهيم بدون توجه به مجموعه رسانه اي كه فقط در چند سال اخير براي هدايت فرهنگي ايران پردازش شده به برخي از برترين هاي اين رسانه ها بپردازيم بي شك تلويزيون فارسي بي بي سي يكي از مهمترين و هوشمندانه ترين مجموعه هايي است كه براي تاثير بر مخاطبان ايراني و ايراني تبار تدارك ديده شده است
دیدگاه بهروز آفاق در مورد اهداف بی بی سی
بهروز آفاق رئیس منطقه آسیا، در سرویس جهانی بی بی سی، مسئول راه اندازی تلویزیون فارسی بی بی سی بوده است.
بهروز آفاق هدف از راه اندازی بی بی سی فارسی را در چند محور به شرح زیر توضیح داده است:
- زبان فارسی براي بی بی سی خیلی اهمیت دارد. چون صد میلیون فارسی زبان در دنیا داریم.
- برنامه های رادیو فارسی بی بی سی سالیان سال بودکه در ایران، افغانستان و تاجیکستان شنوندگان زیادی داشت.
- در حال حاضر مخاطبان رسانه ها توجه خود را از رادیو به تلویزیون متمرکز کرده اند.
- برای همین می خواهیم در مناطق مهم دنيا در کنار رادیووسایت، تلویزیون نیز داشته باشیم.
- بخاطر حضور تلویزیون، مي توانيم مخاطبان بيشتري نيز براي راديو و سايت بي بي سي جذب كنيم.
- همچنین تعداد خبرنگاران ما دردنيا بیشتر خواهد شد و اینها نه تنها برای تلویزیون، بلکه برای رادیو و وب سایت هم مطلب تهیه خواهند کرد.
علاوه بر مدیران انگليسي این شبکه، صادق صبا که سال ها در ایران خبرنگار بی بی سی بوده است اکنون مدیر بخش فارسی و «عنايت فاني» كه بيست و هفت سال پيش به عنوان پناهنده سياسي وارد انگليس شده بود، اكنون معاون تلويزيون بي بي سي است.
دولت انگليس براي راه اندازي اين شبكه، 15ميليون پوند (22ميليون دلار) در بدو امر اختصاص داده است. تعداد كارمندان اين شبكه نیز حداقل 150 نفرمي باشد
تلويزيون بي بي سي فارسي در بسياري از كشورها خبرنگار دارد و به اين منظور از خبرنگاران آزاد و حتي رسمي استفاده كرده است. گرچه مدعي جذب نيروهاي خود از طريق روشهاي قانوني همچون انتشار آگهي است اما در مواردي خاص از روشهاي بازي رواني و يا تماسهاي محرمانه با خبرنگاران نخبه نيز استفاده كرده است.
اهداف كاربردي وعملكرد بي بي سي فارسي علاوه بر براندازی نظام جمهوری اسلامی و گسترش فرهنگ غرب و مداخله در امور داخلی و پیگیری خوی استکباری انگلیس، نقش اطلاعاتي در كليه بحران ها و رويدادهاي سياسي ايران، ايجاد اختلافات قومي و مذهبي در ايران؛ تبديل شدن تلويزيون بي بي سي فارسي به منبع خبري براي ايرانيان دربحران هاي سياسي يا اجتماعي، تلاش براي جذب مخاطبان تحصيلكرده جامعه ايران و جوانان؛ است
اين در حالي است كه با تفاوت بسيار قابل ملاحظه اي به موضوعات مربوط به افغانستان و تاجيكستان نيز ميپردازد و بیشتر تمرکز خود را بر مسائل ایران قرار داده است.
گرچه موضوع ايراني تباران و فارسي زبانان برای بی بی سی از اهميت كاملا متفاوتي برخوردار است ، اما به مرور ثابت شده که نسبت سهم مخاطبان ایرانی ، افغان و تاجیک بسیار متفاوت است و ایرانیان حدود 95 درصد افغانستان حدود 4 درصد و تاجیکستان تنها یک درصد مخاطبان را به خود اختصاص داده است.
بی بی سی علاوه بر برنامه های مستند شبکه فارسی، تعداد زیادی از برنامه های مستند خود را در اختیار شبکه من و تو قرار داده است و با برنامه های موزیک و فناوری کامپیوتر و... تلاش می کند که جوانان را جذب کند تا از این طریق برنامه های سیاسی و خبری خود را با مخاطبان بیشتری مواجه کند
بخش خبر BBC فارسي متکی به شبكه خبري گسترده BBC شامل 70 دفتر خبري در سراسر جهان و بيش از 200 خبرنگار مختص بخش فارسی است .
بی بی سی فارسی در ابتدا تلاش می کرد که بی طرفی خود را به مخاطب نشان دهد و با عدم تاخت و تاز به نظام بصورت عریان تلاش می کرد که توجه همه را جلب کند اما بعد از مدتی، چه در گفت وگو با مخاطبان در برنامه نوبت شما و چه در گفت و گو با کارشناسان وسیاست مداران و مخالفان نظام و چه در تولید برنامه هایی مانند بازدید شجریان از بی بی سی نشان داد که علنا مخالف نظام است و هدف اصلی خود یعنی براندازی نظام را آشکارا دنبال می کند.
در تمام برنامه های خبری و نظر خواهی از کارشناسان و مخاطبان، تلاش می کند که انتقاداتی را متوجه نظام کند.
اگر چه مخالفت صريح و زننده با باورها و نهادهاي مذهبي و سنتي ايران را نشان نمی دهد اما در هر برنامه ای تلاش دارد که به مخاطب نشان دهد مسائل حقوق بشر و مشکلات مردم ریشه در باورها دارد و به خصوص در فیلم های مستند و مسائلی که مربوط به داخل ایران است تلاش دارد که به طور زیرکانه ای وضعیت را سیاه و مشکل دار نشان دهد
| |
نام : | |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
متن دلخواه شما
|
|